به گزارش‌‌‌‌‌ندای گیلان به نقل از خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس از کربلای معلی، سیزده بدر یا جشن طبیعت، روزی است که ایرانیان به دل طبیعت میروند و نوروز را بدرقه میکنند. در این رسم که از دیرباز میان خانوادههای ایرانی مرسوم است، افراد سبزه گره میزنند تا گرههای زندگی خود را به طبیعت […]

به گزارش‌‌‌‌‌ندای گیلان به نقل از خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس از کربلای معلی، سیزده بدر یا جشن طبیعت، روزی است که ایرانیان به دل طبیعت میروند و نوروز را بدرقه میکنند. در این رسم که از دیرباز میان خانوادههای ایرانی مرسوم است، افراد سبزه گره میزنند تا گرههای زندگی خود را به طبیعت منتقل کنند و از خالق طبیعت درخواست میکنند گره از زندگیشان باز کند.اما در همسایه جنوب غربی ایران وضعیت متفاوت است. عراقیها نیز با آداب نوروز آشنا هستند و اولین روز عید ـ مصادف با روز جهانی مادر ـ در این کشور تعطیل رسمی است.ایرانیان زیادی نیز در نوروز به عتبات عالیات سفر میکنند تا با مدد ائمه حاضر در این سرزمین، سال پربرکتی را آغاز کنند. آنها حتی در بینالحرمین سفره عید پهن میکنند و هفت سین خود را با دو سین سالار شهیدان و ساقی دشت نینوا تکمیل میکنند.روز سیزدهمین روز فروردین، ایرانیها طی رسمی کهن به دل طبیعت میروند و سبزه گره میزنند تا گره از مشکلات زندگیشان باز شود. اما سیزدهمین روز در حرمین مطهر امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) وضعیت کمی تفاوت دارد.اینجا خبری از سبزه گرهزدن نیست، اینجا دلهای عاشقی است که یکی پس از دیگری به ضریح گره میخورد و اشکهای زلالی است که بر گونهها جاری میشود.دل شکسته اینجا عجیب قیمت دارد، دلباختهها یکی یکی میآیند و پروانهوار دور ضریح حضرتش طواف میکنند. حلّال مشکلات و بابالحوائج اینجا حاضر و ناظرند، پس چه نیازی است به گرهزدن سبزه؟! کافی است کمی دلت بلرزد و مروارید اشک از دیدهات بچکد.جوانی است سی و چند ساله. منقلب شده و حال خوشی دارد. زیر قبه دست به دعا بلند کرده و حاجتش را زمزمه میکند. میگوید دو سال است قستمتش نشده مشهد برود، اما عوضش سه بار آمده کربلا! از اینکه او را به حضور طلبیدهاند، خیلی خوشحال است. چند بار نام امام حسین(ع) را قسم میخورد و ادامه میدهد: حتی یک درصد هم گمان نمیکردم سیزدهبهدر کربلا باشم. به خدا که خیلی … (بغض امان نمیدهد جملهاش را تکمیل کند)پیرمرد کمی دورتر روبهروی ضریح نشسته و تسبیح رد میکند. خوشحال است که برای اولین بار زیارت کربوبلا نصیبش شده؛ میگوید سالی که با حسین حسین روبهروی آقا شروع شود، بهترین سال عمرم میشود.مادر دنبال دختربچه میدود، دستش را میگیرد تا گم نشود. بعد انگار که چیزی یادش افتاده باشد، دست بچه را رها میکند و فقط تماشا میکند. بالاخره حس کنجکاوی کار خودش را میکند و مادر به خاطر این رفتارش مورد سؤال قرار میگیرد. چشمهایش را گرد میکند، لبخند میزند و میگوید: سالها بود بچهدار نمیشدم، آمدم اینجا و به آقا درد دلم را گفتم. آنها هم محبت کردند این دختر را به من دادند. امانتی است که خودشان دادهاند، خودشان حواسشان به همه چیز هست.نماز جمعه که تمام میشود؛ حرم کمی از ازدحام جمعیت خالی میشود. حالا فرصت خوبی است در بینالحرمین قدم بزنی و مردد بمانی دلت را به کدام گنبد طلا گره بزنی و از کدام آقا حاجتت را طلب کنی.کمی دیگر غروب جمعه است؛ غروب جمعه سیزدهمین روز فروردین. اما این غروب جمعه دلگیر نیست، انگار با همه جمعههای دیگر فرق دارد. اینجا بینالحرمین است؛ جایی که همیشه برای دلهای شکسته و زنگار گرفته جا هست…انتهای پیام/ک