به گزارش ندای گیلان،در این همایش دکتر موسی حقانی رئیس همایش و دکتر حسین احمدی دبیر همایش بود. در ابتدای همایش دکتر حسین احمدی در سخنانی گفت: اندیشه شکل گیری همایش به جنگ دوم قرا باغ و تحولات آن، با توجه به تهدیداتی که امنیت ملی کشور ما را به خطر می انداخت، بر می گردد. ضمن ارادت به پژوهشگران، ما فراخوان مقاله ندادیم، بلکه سفارش مقاله دادیم و از مجموع سی مقاله ای که به دست ما رسید، بیست و چهار همایش داخلی و خارجی انتخاب کردیم.
وی افزود: مجموعه مقالات چاپ و ادبیاتی تولید خواهد شد که قابل استناد خواهد بود، چون ما گمان می کنیم بهترین ها را در این مجموعه گرد آورده ایم، ضمن اینکه ممکن است برخی نیزبه دلیل مشکلاتی از قلم افتاده باشد.
احمدی تأکید کرد: پژوهشگر تابع دولت نیست، بلکه همیار و همکار دولت و مقامات است. اگر پژوهشگر تابعی از سیاست های دولت باشد، باید توجیه گر آنها باشد پس تابع نیست به همین دلیل کسانی که صدای من را می شنوند، دلخور نشوند این همایش علمی، مستند و مستدل است و همه مباحث قابل ارجاع و توضیح است.
وی با بیان اینکه فکر میکنند جنگ دوم قراباغ نه تنها حل نشده، بلکه آغاز آن است و دلایلش هم مشخص است، افزود: این تحولات ژئوپلیتیک و فرهنگی و اقتصادی تازه شروع شده و بعد با ساده اندیشی ما نزد برخی می بینیم که می گویند سوتفاهم ها برطرف شده، نگران می شوم. قول های شفاهی زیاد شنیدیم اما تحولات مکتوب ندیدیم.
احمدی اظهار داشت: تا صحبت می شود می گویند ما قرارداد امضا کردیم و فلان تعداد امضا داریم اما هیچکدام عملیاتی نمی شود. کشورهای قفقاز جنوبی فاقد مولفه های قدرت هستند، کشورهایی که مبانی قدرت نداشته باشند، تصمیم گیری های مستقل ندارند در نتیجه نه تنها بازیگر نیستند بلکه همیشه میدان بازی در هر کجای شمال، جنوب و شرق و غرب هستند. تصور اینکه شما می توانید با یک کشور فاقد مولفه های قدرت به صورت حداکثری ببندید، اشتباه است، حال چه بحرین و چه قفقاز جنوبی باشد.
وی گفت: ما ۱۰ سال قبل در این پژوهشکده کتابی چاپ کردیم که در آن تمام مشکلات و مصائب این منطقه را بیان کرده است، اما بدان توجه نشده است. بهترین کارشناسان پشت صحنه هستند اما کارشناسی درون سازمانی شده است. ما برای سال های آتی دیگر شاید نباشیم اما اسناد موجود است.
دکتر احمدی در خصوص موضوع «هویتسازی شوروی برای آذربایجان» طی صحبتهایی گفت: در بحث هویتسازی شوروی برای آذربایجان کوتاه عرض میکنم پس از پیروزی انقلاب روسیه و مرگ لنین، کارزار بین تروتسکی آتشین و وطنخواه و استالین متعادلتر، به حذف تروتسکی منجر شد و براساس مستندات، از آن زمان بود که هویتسازی برای آذربایجان صورت گرفت.
وی در ادامه افزود: استالین میگفت برای ما قفقاز و آسیای مرکزی خطر حوزه تمدنی و دینی از جانب ایران و دوم مایههای ترکیسم دارد؛ پس اینها بحث قومگرایی را راه انداختند؛ البته زمانی که تروتسکی زنده بود، اینها الفبا را به ترکی تغییر دادند اما چون این ترکی با ترکیه گره میخورد، در سال ۱۹۳۷ الفبا را سریلیک و تمام منابع فارسی و عربی را هم نابود کردند و حتی اگر کسی قرآنی هم داشت، اعدام یا به سیبری تبعید میشد. بنابراین آذریسم جغرافیامحور ترسیم، درحالیکه ترکیسم نژادمحور شد.
دکتر احمدی با بیان اینکه رضاشاه اشتباه استراتژیکی را انجام داد و آن هم این بود که منطقه قرهسو یا آرارات را به آتاتورک واگذار کرد و این اتصال صورت گرفت، افزود: در این مبانی تئوریک روسها نجاتدهنده و برادر بزرگ و ایران معادل فارس شد. هرجا نام ایران آمد با فارس برابری و یک پسوند و پیشوند ضدارزشی به آن اضافه شد. حتی در مانیفست حزب توده هم چنین چیزی هست. پس آذربایجان را از حوزه تمدنی ایران جدا کردند و هویت آذری در برابر هویت ترکی و فارسی قرار گرفت.
وی همچنین اظهار داشت: حمله به پیغمبر(ص)، ازدواج محارم و دلایل پذیرش اسلام توسط ایران به نادرست نیز توسط اینها به صورت شبهه مطرح شد؛ از نظامی گنجوی تا خواجه نصیر طوسی به هویت آذری منتسب شد که هیچ قرابتی با آذریها ندارند. کتاب خسرو و شیرین به زبان روسی در همان دورهها تولید شد و این کتاب و سایر محتواها مثل مجلات و دیگر کتابها تولید و اینها بعدا توسط آکادمیهای ازبکستان و آذربایجان جا افتاد.
این پژوهشگر تاریخ یادآور شد: بنابراین شوروی در این دوره برای آذربایجان دولتسازی کرد، وجه تسمیهها را تغییر داد، اما ترمولوژیشان بعد از فروپاشی به هم ریخت و آذریسم، که دشمن ترکیه بود، دشمن اولشان را ایران قرار داد.
وی با بیان اینکه بعد از مدتی دیگر اینها کلا ایران را هدف قرار دادند، گفت: سؤالاتی که در کتابهایشان آمده واقعا تنفر نسبت به ایران را دامن میزند. در این کتابها ایران و فارس را خطرناکترین دشمن میدانند، بههرحال کتب درسی زبان گویای حاکمیت است. در همین ایران خودمان کتابهایی چاپ میشود که علیه ایران است و آذریها را جدای از ایران میداند.
هدف از تشکیل جمهوری آذربایجان، تجزیه ایران است
در ادامه دکتر موسی حقانی، رئیس موسسه پژوهشی تاریخ معاصر ایران و دبیر همایش نیز پشت تریبون قرار گرفت و در صحبت هایی گفت: پژوهشکده تاریخ معاصر یکی از موضوعاتی که از ابتدا دنبال کرد، بحث مطالعات منطقه ای و تحولات منطقه بود که البته در این زمینه سازمان های مسئول می بایست دخالت کنند. بیش از ۵۰ همایش ما در این زمینه ها تا به حال برگزار کردیم. دغدغه مان هم این است که ارزیابی دقیقی از موضوعات پیرامونی داشته و مشاوره ای به افراد در میدان و مسئولان بدهیم.
وی در ادامه افزود: همانطور که اشاره شد ماجرای قفقاز تازه شروع شده است در همین اخبار چند روز اخیر هم زیاد در این رابطه شنیده ایم که مشخص است نقشه انگلیسی ـ روسی است و درباره آن زیاد ما تجربه داریم اما این یک هشدار است که باید مراقب باشیم. مثل قرارداد گلستان ـ ترکمانچای که انرژی زیادی از ایران گرفت.
حقانی با بیان اینکه اینها سال ها کار کردند و کتاب های درسی شان براین اساس تنظیم شده که در همین پژوهشکده هم واکاوی کردیم، گفت: این موج به شهرهای ترک زبان ما هم سرایت کرده است مثلا در همین استادیوم آزادی و جاهای دیگر می بینیم که پرچم های جعلی خارجی بلند می شود. ترکیه هیچ گاه در طول تاریخ با ما صادق نبوده یا جنگ داشته یا از پشت خنجر زده است و الان هم نقش آفرینی آنها دیده می شود.
وی اظهار داشت: ما واقعا نگران هستیم و دوست داریم تصمیم گیرندگان فعال در میدان این تجربه سی ساله اخیر را خوب مرور کنند ما نمی گوییم صد سال تاریخ ایران را بخوانند. در شماره ۲۴ نشریه جنگل مطلبی درج شده با عنوان افسانه دیرین یا نقل شیرین که در آن به یک داستان اشاره می کند که منطقه قفقاز اسم آذربایجان روی خود می گذارد.
وی افزود: در این گزارش آذربایجان را یک عضو مهم ایران، منشأ انقلاب و جزء لاینفک مملکت می داند و قفقازیه جنوبی همه فارسی و ایرانی الاصل دارای زبان فارسی است اما امروز اسم آذربایجان به خود گذاشته است و بعد آن را به داستان دیگ همسایه ربط می دهد.
حقانی در پایان گفت: جمهوری آذربایجان از ابتدا به قصد تجزیه ایران تشکیل شد. ما الان داریم می بینیم که اینها تجزیه طلبی را در خوزستان و شهرهای دیگر ما هم تشویق می کنند. پس مسئله امروز و دیروز و جنگ اول و دوم قرا باغ نیست، اینها بخشی از سناریویی است که یکی از راهبردهای جدی آن تجزیه ایران است. بحث آذربایجان مطرح شده اما تجزیه کل ایران مدنظرشان است انشالا ما با استفاده از کارشناسانی که عمری را در حوزه قفقاز برای مطالعه و پژوهش صرف کردند برای روشن شدن هر چه بیشتر زوایای اتفاقات منطقه رخ می دهد، تلاش می کنیم.
حضور تکفیریها در قفقاز میتواند برای ایران دردسرساز شود
دکتر صفرنژاد با موضوع «نتایج حضور تکفیری ها و سلفی ها در قفقاز» عنوان کرد: قفقاز به دو منطقه شمالی (جزئی از جنوب فدراسیون روسیه با یازده منطقه) و جنوبی (سه کشور مستقل آذربایجان ـ ارمنستان و گرجستان و سه کشور خودخوانده قرا باغ، آبخازیا و اوستیای جنوبی) تقسیم می شوند. تکفیری ها و سلفی ها در ابعاد و گونه های مختلف از سی سال پیش همزمان با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق با هدایت کشورهای مختلف در قفقاز شمالی ریشه دواندند که ما در سه جمهوری خودمختار قفقاز شمالی شاهد اعلام استقلال اینها اوایل بعد از فروپاشی بودیم.
وی در ادامه افزود: در منطقه چچن، اینگوش، منطقه مابین داغستان و یکی از مناطق قفقاز شمالی که پشت این جریانات تکفیری آمریکایی ها و بازیگران نیابتی عربستان، قطر، ترکیه و … بودند. امروز بعد از سی سال میوه های آن ریشه های قفقاز شمالی مزدورانی است که در حدود ۱۰ منطقه دنیا برای جریانات مختلف تکلفیری می جنگند.
صفرنژاد اظهار داشت: الان دیگر در منطقه قفقاز شمالی به شکل علنی جایی را در اختیار ندارند و فعالیت هایشان زیرزمینی و پشت پرده است اما جریان اعزام مزدور به همه دنیا برقرار است. حضور این جریانات تکفیری در منطقه قفقاز جنوبی به یک سال و سه ماه گذشته برمیگردد اما در منطقه ای در گرجستان که مرز قفقاز شمالی و جنوبی است، منطقه ای است به نام دره پانکیسی که آنجا یکی از مراکز آموزش نیروهای تکفیری در کره زمین است.
وی با اشاره به تاکید خود بر سلفی تکفیری گفت: جریانات تکفیری در دنیای امروز خود را به دو بخش عمده تقسیم می کنند و اعلامشان هم این است که متاثر از دوران حضور پیامبر اسلام(ص) در مکه و مدینه هستند. یک دوران را دوران تبلیغ و دیگری را جهاد می دانند. وهابیت تکفیری خود را منتسب به دوران جهاد می داند و سلفی ها خود را منتسب به دوران تبلیغ می دانند اینها تکفیری نبودند اما در ۱۲ سال گذشته، اردوغان در ترکیه و با حضور میدانی جدی در سوریه گونه جدیدی از سلفیت را پایه گذاری کرد که اینها هم تکفیری شدند که اسمشان را می توان سلفی اخوانی تکفیری اردوغانی می توان گذاشت.
صفرنژاد با تأکید بر اینکه امروز ترکیه در ۱۴ کشور دنیا حضور نظامی و در حدود ۸ کشور به طور مشخص لشگریان نیابتیش بازی می کنند و سابقه این کارها هم به دوازده سال اخیر باز می گردد، گفت: سال گذشته اواخر مرداد ۹۹ یک مانور هوایی توسط ترکیه در باکو برگزار و بعد از مانور ترک ها اعلام کردند که این اسکاتران هواپیماهای اف ۱۶ را به عنوان امانت در باکو می گذارند.
وی در ادامه افزود: در ۶ مهر ۹۹ مشاهده کردیم که ترک ها با پشتیبانی هوایی پهپادهایشان، نیروی زمینی شان هم این لشگریان نظامی خط شکنان اصلی نبرد قرا باغ بودند. چند روز اول نبرد در رسانه ها حضور اینها اعلام و بعد از چند روز اینها همه اسناد را پاک کردند. بخش هایی از سلفی های تکفیری سوریه تولید گرشان ترکیه بوده است اینها ۵ هزار نفر به منطقه شمال غرب کشور ما فرستادند و هزار نفر هم از جمهوری خودمختار نخجوان فرستادند و بنایشان این است که از همان اول مرز ایران و ارمنستان را تغییر دهند که بعد از هشدار حضرت آقا و اعلام روسیه، قسمت اول کارشان معطل ماند و عقب گرد و از خاک ترکیه به سوریه رفتند.
وی در ادامه افزود: از این ۵ هزار نفر خط شکن نبرد قرا باغ در جبهه آذری طبق آمار ۷۰۰ نفر کشته شدند و هزینه قابل توجهی هم آذری ها دادند. هم جمهوری اسلامی و هم روسیه نسبت به حضور این جریانات تکفیری در آن مقطع هشدار جدی دادند. روسیه هم که می گوییم منظور جمهوری فدراسیون روسیه است که در سال های اخیر هیچگاه در ادبیاتش اسقاط ایران در میان نبوده است.
در جنگ دوم قرا باغ چهل و چهار روزه حضور نیروهای سلفی تکفیری به عنوان ارتش نیابتی و تجهیزات نیابتی و ترکیه تعیین کننده نتیجه نبرد بوده است. سابقه جنگ اول قرا باغ هم نشان می دهد که آن زمان هم دو گروه نیروهای جنگجوی خارجی ۵ هزار نفر مجاهدین افغانی، ۵ هزار نفر نیروهای مبارز چچنی بودند. الان جمهوری آذربایجان دو قبرستان شهدای افغان و چچن یکی در باکو و دیگری هم منطقه حائل اذربایجان و ارمنستان است. یعنی همان زمان در جنگ اول هم اینها جنجگوی اصلی بودند.
تکفیری ها هنوز در جمهوری آذربایجان وجود دارند، موارد زیادی دراین باره مطرح است و جمهوری آذربایجان برای حفظ موقعیت های بدست آمده در نبرد زمینی ناچار است که از آنها استفاده کند چون در این چهل و چهار روز فقط این افراد خوب جنگیدند. خط آخر هم ارتش آذربایجان و سپس مستشاران ترک و اسرائیلی بودند. نکته دیگر درباره برنامه آینده آنچه عنوان شده با توجه به ساخت و سازها و عدم رغبت آذری ها، پیشنهاد شده که به نام اتباع ترکی این نیروهای سلفی و تکفیری به این مکان ها بروند و با خانواده ها ساکن و تجارت و کشاورزی کنند و به عنوان نیروهای اجرایی از اینها قرار است استفاده شود.
وی در پایان گفت: پس باید حواسمان باشد در آینده پژوهی شمال غرب کشورمان چنین جریانی در حال رسوب است و این جریان را اگر مورد توجه قرار ندهیم، با توجه به اینکه اردوغان بی حساب و کتاب از اینها استفاده می کند، فردا برای هر هدفی می تواند علیه جمهوری اسلامی از اینها استفاده کند.
نقش ترکیه در تحولات اخیر قفقاز
سپس «قدیر گلکاریان» از قبرس به صورت آنلاین با موضوع «بررسی نقش ترکیه در تحولات اخیر قفقاز» به ارائه مقاله خود پرداخت و طی سخنانی گفت: همانطور که می دانید در پی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروری، قفقاز یکی از مناطق بی ثبات منطقه شد. کشورهای موجود این بخش جهان خطرات امنیتی بزرگی هم دارند که جنگ های زیاد بین آذربایجان و ارمنستان و روسیه رخ داد که هنوز هم آتش زیرخاکستر هستند و ممکن است دامن کشورهای مختلف از جمله ایران را هم بگیرد.
وی در ادامه افزود: این بی ثباتی قفقاز جنوبی به عرصه رقابت کشورهای منطقه هم تبدیل شده که ایالت متحده، روسیه، اروپا، رژیم صهیونیستی، ایران و … در آن دخیل هستند. با تمام این اوصاف ظهور دولت های استقلال یافته قفقاز چالش هایی را برای ترکیه ایجاد و در عین حال نقش آن را افزایش داد که امروز نقش ترکیه را در تحولات قفقاز می توان تحلیل کرد.
گلکاریان یادآور شد: فروپاشی اتحادیه شوروی خطر صد ساله شوروی را از بین برد اما خطر ترکیه را بیشتر کرد و امروز ترکیه خود را بازیگر مهم در منطقه تصور کرده در حالیکه قبلا از دخالت در منطقه اجتناب می کرد اما الان تغییر وضعیت داده است. طبیعتا نقش ترکیه در منطقه قفقاز و فعال بودن شرکت های مختلف در آذربایجان، گرجستان و مراکز آموزشی مختلف در این کشورها، ارائه بورسیه های تحصیلی مجانی برای داوطلبان و آموزش نیروهای جوان کارآمد به عنوان دیپلمات در زیرچتر وزارت خارجه ترکیه و حضور مستمرشان در وزارت خارجه، کانال های تلویزیونی ترکیه در آذربایجان، همه و همه در کنار انجام مانورهای دو جانبه و سه جانبه برای تحقق اهداف ترکیه است.
وی با اشاره به اهدای نقشه توران بزرگ به اردوغان گفت: متاسفانه هیچ واکنشی از سوی مقامات ایران و عراق و دیگر کشورهای منطقه در این زمینه ندیدیم همه اینها ترکیه را به این اعتقاد کذایی سوق داده که نقش آفرینی سنجیده داشته باشد. بهرحال هر کشوری دنبال تثبیت منافع کشور خود است، ترکیه از گذشته و دوره عثمانی تا امروز و حتی از دوره تاسیس جمهوری توسط اتاتورک هیچگاه منطقه قفقاز را در پارامترهای سیاسی اش فراموش نکرده و بعد از دهه نود میلادی هم همه کارها نقش ماندگاری ترکیه را در قفقاز اولویت خود قرار دادند.
گلکاریان با بیان اینکه ترکیه زمانی پایگاه غرب در برابر شوروی شد اما بعد از شوروی کانون ژئوپلیتیک اوراسیا تغییر کرد، گفت: اینها خودشان سعی کردند، استراتژی جدیدی را ایجاد کنند. از سویی هم باید اعتراف کنیم که ترس از اسلام رادیکال یکی از بیم های جدی پایگاه غرب بود که این هم ترکیه را تقویت کرد تا در سی سال اخیر به عنوان یک بازیگر فعال در منطقه قفقاز خود را نشان دهد. تشویق کشورهای تازه استقلال یافته با الگوی ترکی و دموکراسی سکولار در ترکیه هم خود الگوهای تازه ایی است که نقش و حضور او را در قفقاز هموار تر کرد.
وی در این باره افزود: از سوی دیگر هم ترکیه به دلیل همسایگی با ایران و داشتن بیشترین مرز با ایران، به میزان قابل توجهی نسبت به تحولات داخل و خارج ایران حساس است. دولت ترکیه هم شمال غرب ایران بزرگ را در نقشه توران خود قرار داده و ترکیه برای موقعیت استراتژیکش فوریت سیاست هایش را در دو دهه گذشته اعلام کرده و خطوط این سیاست ها این بوده که معیارهای سیاست های ترکیه را در قبال منطقه تعیین کند.
این پژوهشگر اظهار داشت: حضور ترکیه هرچند شاید از نظر ما به عنوان یک رقیب مورد قبول نباشد اما یک اولویت استراتژیک برای قفقاز است و اینها باعث شده حتی ترکیه امنیت سیاسی خود را منتج به تحولات قفقاز بداند، یعنی امروز رسیدن به منافع ترکیه در شمال غرب ایران و تحریک اقوام ترک ایران و تلاش بر الگوسازی آذربایجان برای ترک های ایران می تواند کشش ترکیه را گام به گام به سمت آرامش و تثبیت نیازهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و امنیتی ترکیه قرار دهد و همه را ترکیه سعی می کند بر مدار آنکارا هدایت کند.
وی با بیان اینکه تقویت وحدت ملی سه کشور هم برای ترکیه مهم است، افزود: اگر امروز ما با گرجستان مشکل داریم یا آذربایجان هرازگاهی خودنمایی می کند، تماما براساس همان چیزی است که آنها بازیگر نیستند، بلکه میدان دار و زمینه ساز اهداف ترکیه در منطقه هستند.
گلکاریان یادآور شد: در مجموع افزایش اهمیت قفقاز برای ترکیه توسط عوامل مختلف ایجاد شده به طور مثال سال ها ترکیه تلاش کرد وارد اتحادیه اروپا شود اما محقق نشد و همین باعث شد که بیشتر به سمت منطقه بیاید. از سوی دیگر رخدادهای گذشته را اگر ببینیم، رییس جمهور ترکیه بعد از فروپاشی شوروی مواضعش را هیچگاه کتمان نکرد. قفقاز جنوبی را می توانیم هم در زمینه سیاسی و هم منابع طبیعی برای رونق اقتصاد ترکیه مهم بدانیم چرا که میلیاردها دلار برای ترکیه درآمد ایجاد و در عین حال نیازهای اسرائیل و سایر کشورها راهم تامین می کند.
وی در پایان اظهار داشت: ترکیه امروز دوست ما نیست، دشمنمان هم نیست اما رقیب بلامنازع ما است متاسفانه این اعتراف تلخی است که مسئولین ما تساهل و تسامح با چنین رقیبی را به کرات اعمال می کنند و این خطای بزرگی است که چالش های جدی برای کشور ما ایجاد خواهد کرد. ترکیه با ایجاد راه حل های منطقه ای می خواهد جغرافیای بزرگتری را ایجاد کند و این یکی از نقش آفرینی بزرگ در قفقاز است. تحرکات ترکیه و تنش های منطقه ای آذربایجان و ارمنستان در مرزها را نباید ساده نگاه کنیم و نسبت به اظهارات مسئولانشان نباید خوش باوری داشته باشیم.
استالین از بزرگترین دشمنان فرهنگ ایرانی بود
دکتر علی علی بابایی، عضو هیئت علمی بنیاد دایره المعارف اسلامی با موضوع «تاثیر نوشته های باکویی بر ایران ستیزان» نیز در ادامه بحث گفت: در زمان استالین ترجیح تاریخ سازان شوروی این بود که بگویند کشور جمهوری آذربایجان نیاکانی غیر ترک دارد، مثل کاسبی ها، مادها و …
وی در ادامه افزود: استالین یکی از بزرگترین دشمنان فرهنگ ایرانی در ابتدای سده بیستم بوده است. او تا اندازه ای نگاه ناقص و آگاهی های سطحی نسبت به تاریخ ما داشت و همین آگاهی ها به همراه کینه ای که از ایرانیان داشت، ضرباتی به فرهنگ و تمدن ایرانیان زد. تاکنون پژوهش مستقلی در ایران صورت نگرفته که مشخص شود ریشه کینه استالین از ایرانی ها چه بوده است، اما ممکن است تبلیغات نادرست از ایران در کشور گرجستان باشد.
وی در ادامه افزود: استالین اما توجه ویژه ای به تاریخ ایران و آسیای میانه داشته و همه اینها به نوعی به ضرر ما ایرانی ها تمام شده است. پس از فوت استالین و روی کار آمدن خروشچوف، یک فضایی برای برخی اقوام زیردست روس ها به وجود آمد، مورخان باکو کوشش می کنند تا بخشی از هویت ترکی خود را احیا کنند و آن تاریخ سازی زمان استالین را مشخص کنند. بنابراین به اینها اجازه داده شد که نیاکان ترک خود را معرفی کنند.
علی بابایی در پایان گفت: براساس کتاب هایی که در ایران منتشر شده، نشان داده شده که این هویت سازی ترکی یک کنش و برنامه ریزی شده و اینگونه جریانات قوم و قبیله گرا در ایران با یک کنشی سود جستند، اما متاسفانه در سال های اخیر برخی از تاریخ نگاران یا پژوهشگران صهیونیست مثل برندا شیفر گفتند که این کنش و برنامه ریزی شده نبوده، در حقیقت واکنشی به ظلم هایی بوده که در حق برخی تیره های ایرانی صورت گرفته است. اما آنچه ما می دانیم این است که همه اینها برنامه ریزی شده بوده و به هیچ عنوان واکنشی نبوده است.
اختلافات ترکیه و ارمنستان ربطی به قفقاز ندارد
دکتر احمد کاظمی پژوهشگر مسایل اوراسیا نیز طی صحبتهایی عنوان کرد: اساساً ما در قفقاز بعد از فروپاشی شوروی دو نوع بازنمایی و روایت دروغ داشتیم یکی مربوط به ایران بود در واقع یک روایت جعلی، ناسپاسانه و بی اساس را دستگاه تبلیغاتی جمهوری آذربایجان و ترکیه درباره مناقشه قرا باغ و ادعای بی اساس حمایت ایران از ارمنستان را مطرح می کردند.
وی در ادامه افزود: دومین روایت که قدری در رسانهها مغفول مانده درباره نوع مواضع ترکیه درباره مناقشه قراباغ است. این روایت جعلی در داخل و خارج اینگونه القاء می کند که ترکیه به عنوان ناجی جمهوری آذربایجان به خاطر مناقشه قرا باغ روابطش را با ارمنستان برقرار نکرده و مرزها را بسته است.
کاظمی اظهار داشت: واقعیتهای مناسبات ترکیه و ارمنستان مشخص میکند که این هم یکی از دروغهای بزرگ در زمینه مناقشه قراباغ است و اساساً اختلافات ترکیه و ارمنستان ربطی به این مناقشه ندارد.
به گفته کاظمی اساس اختلافات ارمنستان و ترکیه و نبود روابط میان دو کشور را، مساله کشتار ۱۹۱۵ ارامنه، پیش بینی تاسیس ارمنستان در شش استان ترکیه در جنوب شرق ترکیه در قالب معاهده سور (۱۹۲۰) و عدم شناسایی قرارداد ۱۹۲۱ قارص از سوی ارمنستان تشکیل می دهد.
وی افزود: برای بررسی اختلافات عمیق تاریخی ارمنستان و ترکیه، بررسی سه معاهده سور ۱۹۲۰، قارص ۱۹۲۱ و لوزان ۱۹۲۳ اهمیت دارد.
کاظمی تاکید کرد که تمسک ارمنستان به قراردادسور موجب طرح ارمنستان غربی و پیگیری شناسایی کشتار ۱۹۱۵ ارامنه و همچنین درخواست مجازات کیفری منکران موضوع و پرداخت غرامت می شود. ترکیه برای مجبور ساختن ارمنستان به عدول از این موضع، از مناقشه قراباغ به عنوان یک ابزار فشار استفاده می کند. اساساً کل جمهوری آذربایجان صرفا یک ابزار برای پیشبرد اهداف ترکیه است و ترکها بارها این را در رفتارهایشان نشان دادند اگرچه بمباران تبلیغاتی جمهوری آذربایجان و طرفدارانشان باعث شده است این رویکرد ریاکارانه در افکار عمومی مغفول بماند.
وی در ادامه افزود: از سال ۱۹۹۴ تا همین امروز تحرکات ترکیه برای استفاده ابزاری از مناقشه قراباغ را می توان در سه مقطع ارزیابی کرد. از مقطع ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۹ که ترکیه با حمایت سیاسی جمهوری آذربایجان به دنبال ایجاد طرح سازشی بود که ضمن اینکه مناقشه ارمنستان و آذربایجان را سامان دهد در پوشش مناقشه مرزهای ارمنستان و ترکیه را به رسمیت و زمینه ایجاد خطوط انرژی در منطقه را فراهم کند. قرار بود این طرح در اجلاس سران سازمان امنیت و همکاری اروپا در نوامبر ۱۹۹۹ در استانبول امضاء سد که ترور نخست وزیر، رئیس پارلمان و چهار نماینده مجلس ارمنستان در اکتبر همان سال مانع اجرای این طرح شد.
کاظمی افزود: از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۸ ترکیه روش دیگر را برای مجاب کردن ارمنستان امتحان می کند، در این دوره ترکیه به نوعی مناقشه قرا باغ را از اولویت خود خارج می کند و کمیسیون آشتی ترکیه و ارمنستان را تشکیل می دهد. اما علیرغم امضای دو پروتکل آشتی سازی، بدلیل تایید کشتار ۱۹۱۵ ارامنه از سوی مرکز بین المللی عدالت انتقالی بعنوان نسل کشی، و تبعات حقوقی آن، این مسیر نیز شکست می خورد.
به گفته کاظمی مرحله سوم از سال ۲۰۰۹ تاکنون را شامل می شد که طی آن ترکیه با موازنه سازی منافع با رژیم صهیونیستی، فاز نظامی در مناقشه قراباغ را در دستور کار قرار می دهد تا از این طریق ضمن پیگیری دالان جعلی و تورانی زنگزور، ارمنستان را در موقعیتی قراردهد که از ادعاهای تاریخی مبتنی بر معاهده سور ۱۹۲۰ علیه ترکیه دست بردارد.
از این منظر نیز پروژه جنگ دوم قراباغ قبل از آنکه برای آزادی قراباغ باشد برای تسویه حساب آنکارا با ایروان بود و به همین دلیل نیز امروز قراباغ آزاد نشده ولی باکو بجای پیگیری آزادی قراباغ به دنبال دالان تورانی در راستای امیال ترکیه است.
کاظمی در پایان گفت: تمام آنهایی در کشور ما دلسوز تشیع هستند، باید بدانند که یکی از اهداف دالان جعلی زنگزور، از بین بردن تشیع در جمهوری آذربایجان است. اساسا علاوه بر تشیع زدایی، یکی از بزرگترین خیانت های دولت علی اف، استحاله آذربایجان گرایی در پان تورانیسم اردوغان بوده است.
کرمی: اگر به مسائل مرزی توجه نکنیم با چالشهای جدی مواجه خواهیم بود
در ادامه دکتر جهانگیر کرمی، استاد دانشگاه تهران درباره «تاثیر سیاست اوراسیایی گرایی روسیه بر قفقاز» گفت: اتفاقاتی که در دو سال اخیر صورت گرفته نشان دهنده تحولات مهمی در حوزه ژئوپلتیک قفقازی است و این موضوع مستلزم این است که ما درک و دریافت درستی نسبت به مسائل سیاسی داشته باشیم. شاید یکی از مهمترین مسائل مهم این باشد که بتوانیم سیاست روسیه را در این رابطه تحلیل کنیم.
وی در ادامه افزود: روسیه برای تداوم ثبات راهبردی جهانی نیازمند شناسایی بین المللی است که باید از سوی قدرت های بزرگ صورت بگیرد که طبیعتا یکی از حوزه های بزرگ اوراسیا است، یک تناقض اینجا در سیاست خارجی روسیه است که این تناقض در ارتباط قدرت نظامی و حقوق بین الملل است.
کرمی یادآور شد: اولویت اول سیاست خارجه روسیه، اوراسیا بوده و در سال ۲۰۰۰ در یک سند این اولویت تاکید و تضمین و یک سری ساختارهایی ایجاد شده و روسیه در این منطقه با چالش های مختلفی روبه رو بوده که رفتن کشورهای منطقه به سمت قدرت های غربی، همینطور فشار غرب و نهادها و ورود به سیاست اوراسیایی برای روسیه آزاردهنده بوده است.
وی در ادامه افزود: سومین چالش هم بحث افراط گرایی، جدایی طلبی و تروریسم است که روس ها را آزار می دهد، اما روسیه در مقابله با این چالش ها مجموعه ای اقدامات را انجام داده و علاوه بر آن سازوکارها روس ها با توسل بر اقدام نظامی از همان ابتدای شکل گیری کشورهای مشترک المنافع در موضوع تاجیکستان خودداری نکردند و بعد هم موضوع گرجستان در سال ۲۰۰۸ که شاید پرمسئله ترین مورد به کارگیری نیروی نظامی در اوکراین بوده است.
این استاد دانشگاه یادآور شد: در سال ۲۰۱۴ روسیه متوسل به زور علیه دولت اوکراین شد ما شاهد تحولی هم در سیاست های اوراسیایی روسیه شدیم، بر مبنای همین تحول یک طرحی به نام طرح اوراسیای بزرگتر ایجاد شد که یک پارادایم شیفت در سیاست هایشان مطرح می شود. مهمترین مولفه ها فراتر رفتن در قلمرو شوروی سابق و همکاری در طرح های مشترک منطقه ای و از جمله مشارکت با کشورهایی چون چین و مشارکت با دیگر کشورها و پذیرش کشورهایی چون چین و پاکستان و درسال های اخیر هم جمهوری اسلامی ایران است.
وی با بیان اینکه در حوزه دریای سیاه، روس ها بر این قائل اند که همچنان بر اقتدارشان بایستند، گفت: از سال ۲۰۱۴ که مبنای تحول سیاست اوراسیایی روسیه است ما شاهد تحول تدریجی در نگرش به آسیای مرکزی هم هستیم. نخستین اقدام جمهوری آذربایجان در سال ۲۰۱۶ برای تصرف سرزمین های خود شاید اولین علامت سیاست روسیه در منطقه بود.
کرمی یادآور شد: سال ۲۰۱۷ شاهد توافق ارمنستان و اروپا بودیم و سال ۲۰۱۸ تحولات داخلی ارمنستان و روی کار آمدن هاشمیان و جریانات داخلی برای گسستن از روسیه و روی آوردن به اتحادیه اروپا صورت گرفت. به تدریج حمایت ترکیه از جمهوری آذربایجان و اسرائیل هم بیش از گذشته تداوم یافت و نهایتا تبلور آن در جنگی که در پاییز ۲۰۲۰ شاهد آن بودیم.
وی با اشاره به اینکه پیامدهای این تحول به نظر می رسد منجر به این می شود که نقش ترکیه بیش از گذشته در منطقه افزایش پیدا کند، گفت: در مسائل خاورمیانه، شمال آفریقا و مدیترانه تا جایی مربوط به روسیه هم می شود و به طور غیرمستقیم با یونان و قبرس هم مرتبط می شود. طبیعتا روسیه در آینده با یک ترکیه ای که جدی تر در مسائل منطقه ای ورود خواهد کرد، روبه رو خواهد شد.
کرمی یادآور شد: یک تغییر در آینده بازتعریف قدرت ترکیه و کمرنگ شدن قدرت روسیه می تواند باشد. اما شاید بتوان گفت که ما نمی توانیم به راحتی از افول قدرت روسیه در حوزه قفقاز حداقل صحبت کنیم، چون هنوز ابزارهای زیاد و نقش تعیین کننده در منطقه دارد اما از آن طرف هم نمی توانیم این اتفاقات را نشان دهنده قدرت جدیدی در روسیه بدانیم واقعیت این است که شرایط منطقه، بین الملل و حتی داخلی روسیه تغییر کرده و به نظر می رسد این تحول در سیاست اوراسیایی و قفقازی را باید عمدتا در چارچوب درک و دریافت روس ها نسبت به شرایط مختلف بدانیم.
وی در پایان گفت: در این شرایط برای ایران پیامدهای زیادی در بحث نقش ایران در طرح ۳+۳ و مسائل دیگر مطرح است و به نظر می رسد که اگر جمهوری اسلامی ایران به مسائل داخلی و مرزی و منطقه ای مجاور خود توجه جدی نکند و آنها را در اولویت قرار ندهد، در آینده و در حوزه های منطقه ای به شدت به چالش طلبیده خواهد شد.
کفاش: بیشترین منافع در قراباغ برای روسها رقم خورد/ احتمال جنگ سوم قراباغ زیاد است
دکتر علیرضا کفاش، پژوهشگر ارشد مسائل قفقاز با موضوع «آینده شناسی مناقشه قراباغ با ملاحظات جمهوری اسلامی ایران» عنوان کرد: در این زمینه سناریوهای مختلفی وجود دارد از جمله اینکه ما به زودی در آینده نزدیک شاهد جنگ سوم در قراباغ خواهیم بود اما سناریوی دیگر هم این است که بعد از توافق آتش بس سه جانبه، ما شاهد صلح و سازش بین طرفین خواهیم بود.
وی با طرح این پرسش که آینده مناقشه قراباغ را چه چیزی رقم خواهد زد، گفت: براساس مستندات و شواهد به نظرم می آید این مناقشه با توجه به سیاست ها و مباحث امنیتی روسیه قابل حل و فصل است یعنی ما قطعا بایستی امیال و خواسته های روسیه را در این قضیه در نظر بگیریم.
وی با اشاره به اینکه قفقاز جنوبی حیاط خلوت و جزو قلمروهای اختصاصی روسیه به حساب می آید و روس ها به این مناطق حساس هستند، گفت: در سال های اخیر هم حساسیتشان خیلی بیشتر شده، بنابراین ما شاهد کشمکش روس ها با غرب و به ویژه با سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) هستیم.
کفاش اظهار داشت: بنابراین می توانیم بگوییم که روندهای امنیتی منطقه قفقاز جنوبی تاثیر تعیین کننده ای بر خود مناقشه قرا باغ خواهد داشت دیگر نمی توانیم این مناقشه را محلی بدانیم، باید بدانیم که این مناقشه در چارچوب سیاست های روس ها قابل تعریف هستند پس باید نگاه روس ها را مورد توجه قرار دهیم اگر این کار را بکنیم، متوجه می شویم که روندهای امنیتی قفقاز را روس ها به هیچ وجه به ضرر خود در نظر نمی گرفتند.
وی با تأکید بر اینکه خود مناقشه قرا باغ اصلی ترین مسئله ای بود که در آن روس ها تصمیم نهایی بگیرند، افزود: در زمانی که جنگ شروع شد، روس ها اعلام بی طرفی کردند و گفتند که جنگ بین دو کشور همسایه است و ربطی هم به کسی ندارد اما زمانی که جنگ چهل و چهار روزه ادامه یافت و به یک نقطه مطلوب رسید، روس ها به طور جدی وارد درگیری شدند، آن هم زمانی که جمهوری آذربایجان موفقیت هایش زیاد و شکست ارمنستان در حال آشکار شدن بود، سرزمین های مهمی را هم ارمنستان در ارتفاعات از دست داد، بنابراین روس ها به نوعی اراده خود را به دو کشور تحمیل کردند.
وی با بیان اینکه روند روسی سازی در منطقه قرا باغ در حال انجام است، گفت: تصویر آینده مناقشه قرا باغ به خوبی در بندهای ۹ گانه سه جانبه قرارداد قرا باغ موجود است، اگر می خواهیم تصورات محتمل درباره آینده را بدانیم، قطعا می بایست این سند ۹ گانه را بخوانیم و بند به بند تحلیل کنیم.
کفاش اظهار داشت: به نظرم روس ها این توافقنامه را با هوشمندی و آینده نگری بسیار خوبی به نفع خود تهیه کردند و ما اگر بخواهیم منافع روس ها را تفسیر کنیم، می توانیم بگوییم که بیشترین منافع به نفع روس ها رقم خورده و در آینده هم اینگونه خواهد بود.
این کارشناس ارشد مسائل قفقاز با بیان اینکه جمهوری اسلامی ایران هم برای اینکه منافع خود را در منطقه حفظ کند، می بایست به خوبی و هوشمندانه در ارتباط با این کشورها و منطقه قرا باغ عمل کند، گفت: به نظر من تمام روندهای سیاسی، امنیتی و سیاسی در منطقه تحت سلطه کامل روسیه قرار گرفته وآنها صرفا بازیگر نیستند، ضمن اینکه کلیدی اند، بازیساز و بازی گردان نیز هستند.
بهمن: فروش تسلیحات به خصومت تهران و باکو دامن خواهد زد
دکتر شعیب بهمن، پژوهشگر ارشد مسائل اوراسیا با موضوع «تشدید حضور نظامی اسرائیل در جمهوری آذربایجان» طی صحبت هایی گفت: روابط بین جمهوری آذربایجان و رژیم صیهونیستی از گذشته خیلی زیاد نبوده اما در سال ۱۹۹۳ اسرائیلی ها سفارت خود را در جمهوری آذربایجان ایجاد کردند و از آن زمان این روابط توسعه پیدا کرد.
وی در ادامه افزود: در سال ۲۰۰۹، الهام علی اُف این روابط را به کوه یخ تشبیه می کند که معمولا فقط ده درصدش از آب بیرون است. این تشبیه قابل توجهی درباره روابط استف درست مثل این تشبیه را مقامات اسرائیلی هم داشته اند.
بهمن با بیان اینکه شاید در نگاه اول اینطور به نظر بیاید که منافع اسرائیل در منطقه خاورمیانه می بایست متمرکز باشد و اساسا چون هیچ پیوندی با قفقاز ندارد، نباید خیلی بازیگر فعالی در این منطقه باشد، افزود: اما به واقع اهمیت استراتژیک منطقه قفقاز که حائل بین آسیای مرکزی و اروپای شرقی و در مجاورت ایران است، به این منطقه یک ویژگی جذابی برای اسرائیل تبدیل می کند.
وی همچنین در بخش دیگری از صحبت هایش گفت: نظریه معروفی در روابط بین الملل وجود دارد که می گوید انباشت تسلیحات در یک کشور می تواند به وقوع جنگ منتهی شود، یعنی اتفاقی که در منطقه قفقاز و به ویژه جنگ سال گذشته در همسایگی ما به خوبی مشاهده شد. آذربایجان هزینه نظامی اش بیش از دو میلیارد دلار بوده اما ارمنستان هشت برابر کمتر بوده است، این نشان می دهد که آذربایجان هشت برابر ارمنستان تسلیحات داشته است.
بهمن با اشاره به اینکه روسیه در سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۵، ۸۰ درصد صادرات تسلیحات به آذربایجان را در دست داشته اما در سال ۲۰۲۰ میزان صادرات تسلیحات به جمهوری آذربایجان به ۶۹ درصد می رسد، اظهار داشت: به مرور زمان هرچه جلوتر می آییم، جایگاه صادرات اسرائیل در آذربایجان گسترش می یابد.
وی با اشاره به چهار محرک اصلی اسرائیل برای ارتباط با آذربایجان گفت: نخست کسب درآمدهای اقتصادی چون فروش تسلیحات، دوم وابستگی به نفت آذربایجان، سوم کاربرد تسلیحات و نمایش آن برای تبلیغات بیشتر و چهارم هویت سازی جعلی و قدرت نمایی در برابر ایران.
وی با اشاره به اینکه تشدید روابط آذربایجان و اسرائیل به تشدید درگیری و ناامنی در منطقه دامن خواهد زد و تمرکز ایران بر بخش های دیگر را نیز کاهش می دهد، گفت: نکته دیگر هم فروش تسلیحات و بازار داغ آن و همینطور تشدید خصومت باکو و ایران دامن خواهد زد.
اهمیت مرز مغری را تبیین کنیم؛ بحث تمامیت ارضی مطرح است
دکتر حسن بهشتی پور، پژوهشگر ارشد روابط ایران و اوراسیا با موضوع «اهمیت مغری در مناسبات ایران و ارمنستان» گفت: من چهار سناریو را درباره مرز ایران و ارمنستان و اهمیتش در نظر گرفتم و متناسب آن شرایط روابط آینده را پیش بینی کردم.
وی با اشاره به بحث ژئواستراتژیک مغزی برای ایران و ارمنستان گفت: اگر ظاهری به این مرز نگاه کنیم فقط ۴۵ کیلومتر است اما اگر به ابعاد تاریخی و اقتصادی این مرز توجه کنیم بیش از ۴۵۰ کیلومتر برای ما اهمیت دارد. بهرحال این مرز حدود ۱۶۰ سال است که براساس قرارداد ترکمانچای ایجاد شده، درست است که قرارداد تلخی بوده اما بهرحال عقبه استراتژیک حوزه تمدنی فلات ایران محسوب می شود.
بهشتی پور در ادامه گفت: بحث حمل و نقل راه آهنی ما با ارمنستان خیلی مهم است. چرا که یکی از سه راه اصلی ایران به ارمنستان، از طریق آذربایجان و ترکیه به اروپا میرسد، حذف این راه آهن ما را خیلی محدود می کند. مغری در واقع حد حائل خاک آذربایجان و نخجوان است که برخی به این امر توجه نمی کنند.
وی با اشاره به اهمیت رودخانه ارس نیز گفت: چهار کشور (ترکیه ـ ارمنستان ـ ایران ـ آذربایجان) در این زمینه دخیل هستند. دسترسی ایران به رود ارس فوق العاده مهم است و از این طریق روابط ایران و ارمنستان را تسهیل می کند و این امکان را فراهم می کند که ایران با کشورهای اوراسیا ارتباط داشته باشد. نکته دیگر توسعه گردشگری بین ایران و قفقاز جنوبی و انتقال گاز و برق است بحث تهاتر گاز و برق بین ایران و ارمنستان خیلی مهم بوده است که از سال ها قبل در فصل های بها رو تابستان ما به ارمنستان گاز و آنها در فصل های سرد برق به ما می دادند تا اینکه فعلا به خاطر تحریم ها دچار مشکل شدیم.
وی با اشاره به بازیگران این مسیر مغری چون ارمنستان، ایران، گرجستان ـ آذربایجان و روسیه گفت: من چهار سناریو یا پیش بینی را در این رابطه در نظر گرفتم و در نهایت می گویم که همکاری های ایران، آذربایجان و ارمنستان با هم در وضعیت فعلی تأثیر تعیین کننده دارد.
بهشتی پور در پایان اظهار داشت: ما باید خیلی هوشیار باشیم و درباره این مرز نباید بگوییم که چون ارتباط ضعیفی وجود دارد، باید از آن بگذریم، این مسئله خیلی اهمیت دارد که ما مرز مغری و اهمیتش را برای افکار عمومی و همینطور داخل تبیین کنیم. از همه مهمتر این است که استان های آذری زبان ما اهمیت برقراری این موازنه در ارتباط ایران با آذربایجان و ارمنستان را بدانند و بگوییم که بحث قومیت گرایی و شیعه و سنی یا ترک و ارمنی در اینجا مطرح نیست بلکه تمامیت ارضی ما مطرح است.
نام جمهوریآذربایجان را کاملا مهمل و بیخود گذاشتند؛ اسنادش هم موجود است
خسرو معتضد مورخ سرشناس و برجسته ایرانی در ادامه همایش با موضوع «نام آذربایجان» عنوان کرد: نام آذربایجان را کاملا مهمل و بیخود گذاشتند اسناد و منابعش هم موجود است. جواب ما را خود پروفسور بارتلد روس می دهد که در کتابش نوشته من وارد ماجرا نمی شوم اما می دانم که به خاطر مقاصد استراتژیک این اتفاق افتاده است.
وی در ادامه افزود: این پروفسور بارتلد در روسیه تزاری خیلی باسواد بود که بعد از انقلاب شوریو هم همچنان به خاطر اینکه استاد خیلی خوب و باسوادی بود در دانشگاه از او بهره بردند. او در جای دیگری می گوید که نام و عنوان آذربایجان قفقاز تنها بعد از انقلاب روسیه به کار گرفته شد، می گوید که از ورود به مسائل سیاسی پرهیز دارد و پیرامون سلطه روس ها بر قفقاز مطلبی نمی گوید، اما نام آذربایجان از این جهت انتخاب شد که گمان می رفت با برقراری جمهوری آذربایجان، آذربایجان ایران هم با آن یکی می شود. من مورخی آشکارتر و روشنتر از بارتلد سراغ ندارم، از او پرسیدند که اگر لازم باشد، نامی برای آذربایجان بگذارند، چه باید می گذاشتند، او پاسخ داد، نامی بهتر از آران نبود.
وی در ادامه افزود: در کتاب خاطرات حاج سلطنه هدایت هم که از فرنگ باز می گشته به باکو که می رسد، اسم ها را می بیند مثل بادکوبه، شوشی، شروان و … می گوید که مشخص است همه این اسامی ایرانی است حال اینکه اصرار داشتند بگویند آذربایجان!
معتضد اظهار داشت: اگر به مطالعات و خاطرات مورخان توجه کنیم مشخص می شود که چرا روس ها اصرار داشتند که آذربایجان از ایران جدا شود، بهرحال تمام کوه های آذربایجان پر از معادن مس و آهن است و مشخص است که دلیل این جدایی چه بوده است، حتی یک از خاطره نویس ها گفته بود که پنبه آذربایجان و گوش آذربایجان تمام ایران را می تواند تأمین کند.
پشت پرده اقدامات باکو برای ایجاد مدارس ترکی زبان
در ادامه همایش دکتر الهام ملک زاده، استاد دانشگاه با موضوع درخواست «تاسیس مدارس ترکی در تبریز و ارومیه توسط آذربایجان قفقاز» گفت: تا پیش از معاهدات گلستان و ترکمانچای که تمام مناطق قفقاز را واگذار به روس کرد، قبلش همه تحت حکومت ایران بود. همین ماهیت غیر ایرانی بانیان کشور جدید را نشان می دهد که در هدفش مستتر بود.
وی در ادامه افزود: دولت تازه تأسیس آذربایجان مقر اصلی خود را گنجه اعلام کردند و کمتر از چهار ماه بعد نیز باکو را با حضور سپاهیان تصرف و پایتخت دولت مساواتیان قرار دادند. سپس حزب مساوات مسلمانان در باکو ایجاد شد که برنامه اش اتحاد کشورهای اسلامی تحت رهبری ترکیه بود.
وی با اشاره به اینکه پس از مدتی آذربایجانی ها از ایران با مکاتبات و حضورا درخواست مدارس ترکی زبان در تبریز و ارومیه کردند، گفت: ایران ابتدا مخالفت کرد هر چند که آنها گفتند در این مدارس در فارسی و روسی هم خواهند گذاشت. اما باز هم ایران بعد از مکاتبات مخالفت کرده و چنین چیزی را مضر و غیر مصلحت برای دولت مرکزی برشمرد.
ملک زاده اظهار داشت: مروری بر روایتی که از خلال اسناد می آید نشان می دهد که خیالات دولت آذربایجان برای ایجاد مدرسه ترکی زبان نشان دهنده این است که اولا در وهله نخست به پروژه دیرینه حکومت آذربایجان باز می گردد که از دوره عثمانی شروع شد چرا که اینها به دنبال ایجاد یک ایالت خودمختار در ایران بودند چون سودای سرزمین ترک زبان را در سر می پرورانند.
وی در ادامه گفت: در وهله دوم هم به هوشمندی و دقت نظر میهنی ماموران ایران باید پرداخت که با وجود این روند و شرایطی که وجود داشت در آن دوره با میزبانی هیئت ایرانی در آذربایجان رودروایسی نکرده و مصلحت کشور را فدای مراودات دوستانه نکردند. در واقع مبانی و تحقیقات را در نظر گرفتند و بعد از هفت ماه بررسی برای ایجاد مدرسه به زبان ترکی تصمیمی درست گرفتند.
شعبانف: باکو باید هویت قومی تالشیها را به رسمیت بشناسد
دکتر اسماعیل شعبانف عضو شورای اقوام ریاست جمهوری روسیه با موضوع «نقش تالشان شمالی در جنگ دوم قراباغ» گفت: من رهبر تالشان روسی اما در واقع ایرانی هستم. همه به چشم خود دیدند که الهام علی اُف وقتی به شوشی سفر کرد آنجا کلمات تالش، لنکران و محل هایی که تالش نشین هستند را با خون سربازان تالش آغشته کرد.
وی در ادامه افزود: هم در میان سربازان عادی و هم سربازان عادی، تعداد تالشان زیاد بود. در جنگ دوم قرا باغ نزدیک به هزار نفر تالش شهید شدند. در ایران هم به خوبی می دانند که تسخیر شهر شوشی به دست تالشان اتفاق افتاد.
شعبانف اظهار داشت: ما همگی با پرچم های امام حسن و امام حسین(ع) نه تنها در شوشی بلکه همه مناطق قرا باغ مجالس عزاداری برگزار کردیم. علت این بود که در ترکیه اردوغان تلاش کرد که نمازهای سنی برگزار شود و سربازان شجاع ما با این عمل خود جواب دادند که اینجا سرزمین شیعه است.
وی در ادامه یادآور شد: سی درصد شهدای جنگ قراباغ تالشی ها بودند. تالش به تلاش های خود افتخار می کند اما حاکمیت آذربایجان هم باید هویت قومی تالشی ها را به رسمیت بشناسد. این قوم تجزیه طلب نیست بلکه صرفا خواستار این است که نام و هویتش حفظ شود.
وی با تأکید بر اینکه مسئله تالشی های آذربایجان این است که شیعه و ایرانی هستند، توضیح داد: برخی نیروها سعی دارند که تالش ها را تحت فشار قرار دهند و آنها نابود شوند و ازاین طریق هویت ایرانی تحت نابودی قرار بگیرد. اطمینان دارم که ایران بزرگ فرزندان خود را فراموش نخواهد کرد و آنها را در آغوش می برد.
ایجاد دالان موهوم تورانی فاجعه بزرگی خواهد بود
پروفسور گارنیک آساتوریان با موضوع «دالان تورانی (گذشته، حال و آینده)» در صحبتهایی عنوان کرد: براساس قرارداد ۹ نوامبر ترکیه و آذربایجان تصمیم دارند که دالانی را به نام دالان موهوم تورانی راه بیندازند که البته چنین مادهای در قرارداد نیامده و من هم فکر نمیکنم عملی بشود؛ بنابراین نه تنها برای ارمنستان، بلکه برای دیگر کشورهای منطقه یک تراژدی خواهد بود و کشورهای غیر ترکزبان نباید اجازه چنین چیزی را بدهند.
وی با اشاره به ضعف دولت ارمنستان در این جنگ و شکست قراباغ گفت: ارمنستان اصلا هیچ ارتشی در این جنگ شرکت نداد و قراباغ مقابل یک قشون صد و اندیهزار نفری از کشورهای مختلف ایستاد. این جنگ به ما درسهای زیادی داد از جمله اینکه ارمنستان فاقد یک متحد استراتژیک منطقهای است. روسیه برای منافع خود کار میکند و گرجستان هم نمیتواند پایهای قوی برای ارمنستان باشد.
پروفسور آساتوریان با اشاره به اینکه ارمنستان باید بر امکانات خود تکیه کند، گفت: مخصوصا با سیاستهای جدید خارجی متعادلانه با استحکام و خرید سلاح جدید به تجهیز ارتش و ساختهای امنیتی کشور خود پرداخته؛ چون در صورت مقابله با دشمن و جنگ بزرگ منطقه ارمنستان قطعا تنها خواهد بود. علاوه بر این، ایران و روسیه در نتیجه این جنگ تحت چالشهای امنیتی زیادی قرار گرفتند.
این تاریخشناس با بیان اینکه تشیع جایگاه زیادی در آذربایجان ندارد، گفت: من این را پیشبینی میکنم که تسنن به عنوان یک دین رسمی برای این کشور اعلام شود و اصلا هم تعجب ندارد؛ چراکه در واقع باکو اصلا مؤلفه مخصوصی برای دین ندارد و گرایش از یک سیستم اسلامی به یک سیستم دیگر برای این کشور دشوار نیست.
وی در ادامه افزود: از دیگر چالشهای جنگ ۴۴روزه، تحریک روندهای تجزیهطلبانه در برخی نواحی شمال ایران است که یکی از سیاستهای اصلی ترکیه و جمهوری آذربایجان محسوب میشود. این خیلی نکته مهمی است که باید دربارهاش فکر کرد. همین چند روز پیش در ترکیه کنفرانسی در رابطه با وضعیت ترکها در ایران برگزار شده بود.
آساتوریان گفت: در نهایت امیدواریم ایران در زمینه ایجاد این کریدور جعلی نیز موضعگیری درستی بکند هرچند براساس آنچه میدانم، همه مخالف این دالان هستند و در واقع این فاجعه بزرگ نباید اتفاق بیافتد.
انفعال سیاست خارجی ایران در برابر فروپاشی شوروی
دکتر محمدرضا دماوندی، کارشناس ارشد مسائل قفقاز، با موضوع «بازخوانی اقدامات ایران در سال اول فروپاشی شوروی» عنوان کرد: آنچه امروز در قفقاز در حال اتفاق افتادن است حتما یک عقبه سیساله دارد و رفتارهای امروز ما باعث شکلگیری این اتفاقات در قفقاز است و من نگاهم بیشتر به سمت جمهوری آذربایجان است.
دماوندی اظهار کرد: ما وقتی گذشته را بازخوانی میکنیم به چند نکته میرسیم؛ نگاه سیاست خارجه دولت ایران در آن زمان، به این اتفاقات سادهانگارانه و ناآگاهانه بوده و مشخص است که درک درستی از مسائل نداشته است، بلکه خیلی عامیانه و خوشباورانه تصور میکرد که فروپاشی رخ میدهد و همه از فردا تحت اختیار جمهوری اسلامی خواهند بود.
وی با بیان اینکه ایران در آستانه فروپاشی تا از بین رفتن شوروی سابق هنوز تکلیفش مشخص نبود و موضعگیری خود را در برابر روسیه و شوروی سابق مشخص نکرده بود، گفت: این اتفاق متأسفانه خیلی ناشیانه و ناآگاهانه توسط مقامات ایران صورت گرفت. آنچه ترکیه در این راستا انجام داد اقدامات عملی بود، اما ایران فقط در حد یک شعار در این میدان بازی کرد.
دماوندی در ادامه افزود: برخی رسانههای ما در آن دوره متوجه این داستان شده بودند و هشدار میدادند که ترکیه از همین جریانات، رقابت با ایران را شروع کرده بود؛ مثلا در روزنامه «کیهان» یک دوره مصاحبههایی دراینباره با سفرای ترکیه صورت داده بود که مشخص است منافع ملی خود را به طور کلی در نظر دارند.
نهادینه شدن شیعه ستیزی در باکو
برهان حشمتی، پژوهشگر ارشد مسائل قفقاز، با موضوع «تشدید شیعهستیزی و ایرانستیزی باکو پس از جنگ دوم قراباغ» عنوان کرد: یکی از همین شیعیان آذربایجان اخیرا به خود من میگفت که وضعیت برای مؤمنان خیلی از زمان جنگ دوم بد شده است با اینکه در این جنگ ۱۶۰ نفر از شیعیان جان باختند یا شهید شدند و درواقع آنها به نوعی خودشان خطشکن بودند.
حشمتی با تأکید بر اینکه جنگ قراباغ عناصر ضدشیعه را به هم رساند و این همپوشانی، شیعهستیزی و ایرانستیزی را تشدید کرد، اظهار داشت: برندههای این جنگ نخست الهام علیاف در داخل آذربایجان است که مشخصا ضد شیعه است هرچند گاهی به خاطر مسائل دیپلماتیک شیعه خطاب میشود؛ دوم رژیم صهیونیستی که آن هم شیعهستیز است؛ سوم پانترکیسم و ترکیه که نمود عینی دارد و همینطور وهابیت.
وی با اشاره به تناقض عجیب در وضعیت دینی جمهوری آذربایجان گفت: شاید این سؤال پیش بیاید که مسلمانان شیعه چطور در این جنگ شرکت کردند درحالیکه حاکمیت را قبول نداشتند. حاکمیت جمهوری آذربایجان در این جنگ فهمید که جریان تشیع بهترین نیروهایی هستند که در این جنگ میتوانند حضور داشته باشند؛ بنابراین به نوعی آنها را فریب داد که برای خاک کشور بجنگند.
وی دراینباره افزود: البته خیلیها هم بودند که جنگ برایشان مورد تأیید نبود و حکومت را همراهی نکردند و ساکت شدند اما خوشبختانه این روزها فضا در حال شفاف شدن است.
حشمتی در پایان گفت: بدون رودروایسی با این وضعیت نظام فعلی جمهوری آذربایجان، هیچگاه جمهوری اسلامی ایران و اهالی آن نخواهند توانست فضایی برای احیای هویت اصلی کشور ایجاد کنند. در حال حاضر خطر تغییر مذهبی جمهوری آذربایجان وجود دارد. من حتی در یک جلسه محرمانه هم شنیدم که از پروبال گرفتن ترکیه در آذربایجان اظهار نگرانی کردند؛ چرا که آنها قطعا شیعه را از بین خواهند برد.
عواملی که جمهوری تالش مغان را به سرانجام نرساند
دکتر ظهیرالدین ابراهیماُف، با موضوع «جمهوری خودمختار تالش ـ مغان» با اشاره به اعلام موجودیت جمهوری تالشی در مجلس آذربایجان گفت: امپراتوری روسیه در سال ۱۹۱۷ فروپاشید، جنگ داخلی شروع شد. قشون عثمانی در سپتامبر ۱۹۱۸ باکو را اشغال و یک دولت بازیچه به اسم آذربایجان ایجاد کردند.
وی در ادامه افزود: اراضی فعلی آذربایجان از رود ارس از ابتدا به نام آذربایجان نبود اما بعدا این گونه نامیده شد. آنها نمیتوانستند حاکمیت را اداره کنند؛ همه جا را دزدی، قلدری و شرارت فرا گرفته بود. در این تالشستان روسها هم زندگی میکردند و تأسیس یک دولت را اعلام کردند. علت اعلام جمهوری تالش مغان این بود که علیه تالشان نسلکشی فرهنگی جریان داشت.
ابراهیماُف اظهار کرد: حکومت شوروی در سال ۱۹۲۲ تاسیس شد؛ درنتیجه حقوق قومی تالشیها به رسمیت شناخته شده و به زبان تالشی هم رادیو ایجاد شد و هم روزنامه و کتاب انتشار یافت، اما بعد از چند سال همه اینها تعطیل شد و تالشیها به سیبری تبعید شدند.
وی با اشاره به اینکه در سال ۱۹۵۹م، هم نام تالش برچیده شد و هم در سرشماری جمعیت، تالشیها به شمار نیامدند، گفت: در دهه ۱۹۷۰م، مارسل بازل، یک قومشناس فرانسوی، درباره تالشیها نوشت: تالشان ایرانی برای حیدر علیاف نامه نوشتند، اما حکومت پاسخ داد که در آذربایجان تالشی وجود ندارد.
وی همچنین افزود: دو هفته بعد از تغییر رئیسجمهور آذربایجان در ۷ ژوئن ۱۹۹۲م، به منطقه تالش حمله وحشیانه شد و یک خانواده با همه اعضای آن سوزانده شدند. در چهار شهرستان تالشنشین هم خانههای ثروتمندان غارت و به آتش کشیده شد. هدف از این کارها جلوگیری از بیداری تالشیها و ترساندن آنها بود.
ابراهیماُف با اشاره به اینکه با روی کار آمدن حیدر علیاُف، باز هم دوهزار تالشی تحت تعقیب قرار گرفته، پنجاه نفر به زندان افتادند و مابقی هم مجبور به مهاجرت به روسیه شدند، گفت: به این ترتیب جمهوری تالش مغان تأسیس نشد.
در جنگ اول قراباغ ۷۵۰۰ نفر تالشی حضور داشتند
دکتر زابیل محرماُف از جمهوری آذربایجان با موضوع «نقش تالشان شمالی در جنگ اول قراباغ» گفت: من خودم در جنگ اول قراباغ حضور نداشتم، اما بسیاری حقایق را میدانم. در جنگ اول قراباغ ۷۵۰۰ نفر تالشی حضور داشتند که هزار نفر از آنها کشته شدند. این هزار نفر فقط از کشتهشدگان منطقه تالشنشین هستند؛ کشتهشدههای مناطق دیگر مثل باکو که تالشی بودند در این آمار در نظر گرفته نشدهاند.
وی در ادامه افزود: زمانی که جمهوری آذربایجان تأسیس شد، دو واحد نظامی قدرتمند یکی در گنجه و دیگری در منطقه تالش مستقر بود. حضور تالشیها در جنگ اول قراباغ در واقع نمونهای از قهرمانی آنها از دوران مادها تا صفویه است که در این جنگ بروز کرد.
محرماُف در ادامه توضیح داد: در آن زمان به دلیل اینکه تالشیها، جمهوری آذربایجان را وطن خود میدانستند با جان و دل در این جنگ شرکت کردند. همتاُف که در آن زمان فرمانده نظامی تالشیها بود به من می گفت که وقتی قهرمانیهای فرزندان تالش را در این جنگ میدیدم، حیران میشدم.
پیشهوری تحت تأثیر ناسیونالیسم ایرانی، فامیلش را «پرویز» گذاشت
در ادامه مهرزاد بختیاریمنش (سردار اکبری)، پژوهشگر ارشد مسائل ایران، با موضوع «میراث دولتسازی شوروی با محوریت پیشهوری» عنوان کرد: میرجعفر پیشهوری که فامیلش جوادزاده بود، تحت تأثیر محیط کمونیستی باکو حزبی به نام عدالت درست کرد.
وی در ادامه افزود: پس از آن او به تهران میآید و تحت تأثیر ناسیونالیسم ایرانی همچون دیگر همشهریهایش، او هم ناسیونالیسم میشود و فامیلش را «پرویز» میگذارد و به فرهنگ ایرانی میپردازد.
بختیاریمنش اظهار داشت: این فرد سالها بعد با گرایشات کمونیستی به روسها اعتقاد پیدا کرد، اما به آنها اطمینان نداشت، سپس وارد مجلس شد، اما با رد اعتبارنامهاش نتوانست وارد مجلس شود؛ کاری که به نظر درست نبود. در این شرایط آذربایجان در اختیار روسها قرار داشت و او در بین روسها اعتبار داشت.
وی در این باره افزود: او به آذربایجان رفت و با باقراُف که دستور داشت با پیشهوری وارد مذاکره شود، گفتوگو کرد. او میدانست که به روسها نمیشود اطمینان کرد، اما باز چون در موقعیت انفعال بود، شرایط را میپذیرد و بلافاصله یک سازماندهی سریع صورت میدهد؛ بنابراین اگر ماجرای اعتبارنامه پیش نمیآمد، هیچ یک از اینها در آینده رخ نمیداد.
بختیاریمنش اظهار کرد: پیشهوری بر بحث زبان آذری و جداسازیهای قومیتی و مبانیای که بنیادش را گذاشته بود سخت تأکید داشت. البته یک قسمت این تاریخ بایگانی است و یک تاریخ هم هست که هنوز ادامه دارد. جمهوری باکو که بانی عملیات تجزیه آذربایجان است، سیاست تهاجمی خود را همچنان ادامه داده و الان در پارک مفاخر باکو مجسمه پیشهوری ساخته شده است.
امپراتوری عثمانی از زمان صفویه به قفقاز تمایل داشت
داود دشتبانی، پژوهشگر ارشد مسائل قفقاز، با موضوع «عثمانی و شکلگیری آذربایجان» نیز در صحبتهایی گفت: روسها اواخر قرن نوزدهم موفق به تسلط بر مناطق قفقاز شدند، عثمانی هم از قبل آنجا بود و بر روندهای قفقاز تأثیر میگذاشت.
وی در ادامه افزود: امپراتوری عثمانی از زمان صفویه به قفقاز تمایل داشت، اما مجموعه تحولات رخداده، که سرمنشأ آنها تجدد و نوگرایی اروپا، جنبش ملیگرایی، پانترکیسم و تبدیل امپراتوری سنتی به نوین بود و اوج این تحولات را در سال ۱۸۷۸م میبینیم، روند تازهای ایجاد کرد.
دشتبانی اظهار کرد: براساس تبلیغات اتحاد اسلام در دوره سلطان عبدالحمید، شخصیتهایی آمدند که اواخر قرن نوزدهم تلاش کردند مرز شیعه و سنی را از بین ببرند و تا حدودی هم موفق شدند. در سال ۱۹۰۵ تحت تأثیر تبلیغات اتحاد اسلام در قفقاز تلاش شد تا اداره واحدی برای مسلمانان بهوجود بیاید تا اختلافات را رفع کند.
وی با بیان اینکه با وجود این تلاشها، در قفقاز بیشتر مسلمانان اهل سنّت حکومت داشتند، توضیح داد: نشریههای زیادی که گردانندگان آن روشنفکران سنی بودند، تلاش زیادی برای ترویج ترکیه عثمانی کردند. نشریات ترکی آذربایجانی در تفلیس منتشر و فردی چون ضیاء قفقازیه در این زمینه فعالیت خود را ادامه داد. نشریه «کشکول» هم نخستینبار پرسش از ملیت را در قالب یک مقاله داستانوار بیان کرد. در این نشریه مقالات فارسی و روسی هم منتشر میشد.
قرارداد ۱۹۱۹ ایران و انگلیس به هیچ وجه به اهدافش نرسید
کاوه بیات، پژوهشگر ارشد قفقاز، با موضوع «دوره اول استقلال جماهیر قفقاز از منظر مناسبات ایران و انگلیس» طی صحبتهایی گفت: در دورههای جنگهای جهانی بین ایران و کشورهای مختلف و تبعات این جنگهای تمامعیار برای ایرانیان این پرسش مطرح شد که برای استقلال کشور بهویژه پس از اشغال بخشهای شمالی توسط قوای روسیه، چه بهرهای میتوانند از این شرایط ببرند.
وی در ادامه افزود: یک گروه با بیاعتنایی به مسائل داخلی و تعلل در پذیرش هر چه سریعتر اولتیماتوم، بهانه به دست روسها دادند که شمال ایران را اشغال کنند، پس از آن بر آن شدند که از طریق همراهی با آلمانها و عثمانی به سیطره روس و انگلیس در کشور پایان دهند. گروه دیگر رجال معتقد بودند که در این استراتژی تردید وجود دارد و میبایست کار دیگری انجام دهند. درهرحال طرفین جنگ منتظر مذاکره ایرانیان ننشستند، بلکه دامنه تحرکات سیاسی ـ نظامی خود را زیاد کردند.
بیات یادآور شد: ایران در آن دوره عرصه جنگ مهلک و خانمانسوز شد و بخشی از نیروهای داخلی به دنبال آلمان و عثمانیها مهاجرت کردند و بخشی در تهران همنشین متفقین شدند. این تجربه بحران، تغییر پایتخت و مهاجرت عدهای جز مصیبت برای ما چیزی نداشت و نه تنها روسها، بلکه دولت اول وثوقالدوله هم ضمام امور را بهدست گرفت. البته او پس از مدتی مجبور به کنارهگیری شد و تلاشهای سیدضیاءالدین طباطبائی هم در زمینههای مختلف با واکنشهای تند روبهرو شد.
وی با بیان اینکه سقوط دولت اول وثوقالدوله راه را برای سیاستی هموار کرد که به بحران مهاجرت و گسترش دامنه مداخله نظامی متفقین در ایران منجر شد، افزود: در این دوره یک سال و نیم دولت بریتانیا برای مقابله با آلمان و عثمانی به قفقاز و شمال خراسان لشکر کشید و آسیبهای ناشی از آن از هر لحاظ ابعاد فراوانی داشت، اما فقط ما اینجا به یکی از جوانب آن میپردازیم.
بیات در ادامه یادآور شد: با فروپاشی امپراتوری روسیه و شکست عثمانی ترسیم مجموعه نقشههای سیاسی برای تعیین تکلیف این بخش به نحوی که تأمینکننده منافع بریتانیا باشد، رواج یافت. در این حوزه از سوی مراجع بریتانیا آرای زیادی مطرح شد؛ برای نمونه در اواخر دسامبر ۱۹۱۵ در چهارچوب سیاست بریتانیا برای تشکیل یک حکومت فدرال تلاش شد.
وی همچنین اظهار کرد: قرارداد ۱۹۱۹ ایران و انگلیس به هیچ جه به اهدافش نرسید؛ چون با تحولات منطقه در کمتر از یک سال و شروع تلاشهای مصطفی کمال برای ایجاد دولت ترک، عمر لحظه رخنمایی بریتانیا را لااقل در حوزه شرق نزدیک بهسر آورد و این قرارداد دیگر توجیهی نداشت و به مرگ رسید، اما همین دوره کوتاه هم در تغییر نگاه مسئولان و نوع نگاه بازیگران منطقه اثرگذار بود. در همین دوره سیدضیاءالدین طباطبائی توانست رشته مذاکراتی با سیاسیون باکو برای تشکیل یک ائتلاف ایجاد کند که در خور توجه بود؛ هرچند به نتیجهای نرسید.
بیات یادآور شد: سی سال بعد از فروپاشی شوروی درحالیکه بریتانیا از مهمترین شرکای باکو محسوب میشد، تحرکات مشابهی با همان هدف دیرینه مهار روسیه دیده میشود که اگر قصد و نیّت مقابله در کار باشد، باید مورد توجه قرار بگیرد.
سیاست مشاهدهگرانه ایران در قبال قراباغ را نمیتوان توجیه کرد
دکتر عابد اکبری، کارشناس ارشد مسائل اروپا، درباره نقش فرانسه در تحولات اخیر قفقاز عنوان کرد: ما سه نوع بازیگری را برای هر نوع بازیگری میتوانیم در یک مناقشه برشمریم؛ یک دسته از بازیگران کسانی هستند که درگیر یک تنش یا بحران هستند که در مناقشه قراباغ، آذربایجان، ارمنستان و گرجستان چنین نقشی دارند. بازیگران نوع دوم مداخلهگر هستند که با انگیزههای مختلف در مناقشهای مداخله میکنند و بازیگران دسته سوم کسانی هستند که درست است تأثیر میپذیرند، اما نقش یک مشاهدهگر را به دلایل مختلف دارند.
وی در ادامه توضیح داد: درباره نقش فرانسه در مناقشه قراباغ باید گفت که نوع تفسیر فرانسه در یکی از این دستهها باید براساس تحلیل بر متغیرهایی باشد که بر نوع بازیگری فرانسه در این مناقشه اثرگذار است. پنج متغیر را من کوتاه بیان میکنم: اولا نقش لابی ارامنه در ایالات متحده است که نظام لابیگری در آمریکا و تأثیر آن بر روابط فرآتلانتیکی خیلی مهم است؛ چراکه تا پیش از روی کار آمدن ترامپ در آمریکا انگیزههای زیادی برای متحدان اروپایی داشت.
وی با بیان اینکه فرانسه نقشی سنتی برای خود در اروپا به صورت مداخلهگر صلحجو قائل بود که در مناقشات بینالمللی دخالت کند، افزود: سپتامبر ۲۰۱۹ مکرون در اجلاس سفرای فرانسه در اقصی نقاط جهان صحبتهای مهمی کرد. او آنجا به سفرا گفت که ما کجای دنیا قرار داریم و این هویت اروپایی که قرار بود نقشآفرینی کند، کجاست. اینجا مکرون تأکید بر نقش مداخلهگر صلحجوی فرانسوی دارد که باید بیاید و نقشآفرینی کند.
اکبری اظهار کرد: البته در قبال همین مناقشه قراباغ به جای این نقش، فرانسویها به دنبال این بودند که اتفاقات را توجیه کنند و بازیگران درون و پیرامونی را مقصر جلوه دهند و خود را متقاعد کنند که حال لزومی ندارد وارد شوند. متغیر دوم تأثیرگذار پس همین است که فرانسویها را محافظهکار نشان میدهد.
وی در ادامه افزود: بحث سوم اتحاد فرانسویها با روسها و آمریکاییها در سالهای گذشتهتر بوده است. ترامپ یک نقطه عطف تاریخی در روابط فراآتلانتیکی داشت. در کنار این موضوع درونگروهی فرانسه و روس یک متغیر دیگر روابط فرانسه و روسیه داریم که مستقل در طول حداقل صد سال گذشته بر تحولات دروناروپایی و پیرامونی تأثیرگذار بوده است. روابط فرانسه و روسیه، بهویژه بعد از خروج آمریکا از افغانستان، تأثیر بسیار زیادی روی رفتار منطقهای روسیه گذاشت. ما شاهدیم که این رفتار در سه سال ۲۰۱۸، ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰ به صورت خاصی بوده و شاهد این مدعا نوع نگاه روسیه به شانگهای و تحولات آینده است.
وی با بیان اینکه متغیر آخر روابط فرانسه و ترکیه است، گفت: من اسم مکرون و اردوغان را دو بلاگر اینستاگرامی میگذارم که رفتار اینها را اگر تحلیل هم بکنیم، اگر با هم بحث هم بکنند، باز هم هر دو برنده هستند و این دو با فهم این موضوع در بحث کاریکاتورها، انتخابات سال آینده میلادی فرانسه یا حمله ترکیه به سوریه و… سطح منازعه را ارتقا داده و توهینهای رکیک مقام عالیرتبه نیز به هم میکنند، اما بیشتر دنبال این هستند که خود را بازیگر تأثیرگذارتر جلوه دهند.
اکبری یادآور شد: همه این پنج متغیر را که کنار هم قرار میدهیم، به یک جمعبندی میرسیم و آن این است که فرانسویها شاید در دورههای پیشتر نقش یک کنشگر مداخلهگر را در مناقشه قراباغ ایفا میکردند، اما امروز به یک کنشگر مشاهدهگر تبدیل شدهاند و چشماندازی هم که برایشان در منطقه است بیشتر به سمت مشاهدهگری است تا مداخلهگری.
وی در پایان گفت: شاید این سیاست و نوع کنشگری مشاهدهگرانه برای فرانسویهایی که این فهم را کردند که قراباغ اولویت پایینتری داشته و خواهد داشت، باشد. شاید فرانسه قراباغ را در همسایگی دور خود میبیند، اما سیاست مشاهدهگرانه ایران در قبال قراباغ را نمیتوان هیچ جوری توجهی کرد که به نظر میرسد میبایست به شکل دیگری به این موضوع نگاه و نقش فعالتری را برای سیاست خارجه جمهوری اسلامی ایران انتظار داشته باشیم.
علاقه سرشار نظامی به تمدن ایرانی/ عشق سوزان با بارقههای مسلمانی
دکتر محمد طاهری خسروشاهی از تبریز با موضوع «جایگاه نظامی در شعر و ادب فارسی» طی صحبتهایی گفت: ابعاد فاجعه جدایی قفقاز از ایران چنان وسیع است که بعد از گذشت دو سده هنوز خاطرهاش دل هر ایرانی را به درد میآورد. موضوع سخنرانی من بررسی واکنش ادبیات فارسی و موضعگیری شاعران و سخنوران ایران و آذربایجان در برابر اشغال هفده شهر ایرانی قفقاز است.
وی در ادامه افزود: البته سالها پیش اینجانب با تألیف کتاب «فصلهای تاریکی»، که به همت انتشارات مؤسسه مطالعات ملی ایران منتشر شد، در حد و به سهم خود به حسرت جدایی قفقاز از ایران و اهمیت این موضوع اشاره کردم.
دکتر طاهری با بیان اینکه جدایی قفقاز از خاک ایران ساکنان آن دیار را در نوعی سرخوردگی ناشی از یأس و ناامیدی گرفتار کرد، افزود: در این ایام خشم ایرانیانی که در قفقاز اسیر پنجه بیگانه شده و آوارگانی که به این سوی ارس پناه آورده بودند، فزونی میگرفت و جامعه عصر قاجار آماده یک انفجار شد، شعر و ادب فارسی هم به واکنش پرداخت و با ورود به عرصه اجتماع به صحنه آفرینش کشیده شد.
وی در ادامه توضیح داد: زمانه زندگی نظامی گنجوی دوران جنگ و جدالهای عقیدتی و کلامی است. شکایت از اوضاع نابسامان بارها در آثار نظامی حکیم پیر گنجه آمده است. آنچه درباره نظامی باید گفت زندگی او در محیط مذهبی است. اهالی شهر از اقوام گوناگون بهرغم نژادها و تبارهای مختلف، در عقاید دینی خود سختی و استواری نشان میدادند.
دکتر طاهری یادآور شد: ظاهرا این سختگیری به حدی بوده که کسانی را که از آنها نبودند در بین خود راه نمیدادند. در این میان زندگی در خانواده مذهبی و کنارهگیری از مادیات و سبک خاص خود که خودش نیز بدان اشاره دارد، درباره زندگی نظامی وجود دارد.
وی همچنین یادآور شد: تعمق در شعر او نشان میدهد که او در حیات شخصی خود نیز پایبند اصول اسلامی و ضوابط شرعی است و در انتقال آن به مخاطب هم اهتمام دارد. او تا پایان عمر برخلاف روال مردم زمانه، هرگز لب به شراب نزد و هیچگاه نشد که پادشاهی در حضور او مجلس عیش بیاراید.
دکتر طاهری با اشاره به اینکه از دیگر مضامین اندیشههای او احساس پاک میهندوستی و علاقه وافر او به ایران همچون فردوسی بزرگ است و عشق سوزان او در حالی اوج میگرفت که همراه بارقههای مسلمانی بود، توضیح داد: مخالفان چنان کارهایی میکنند تا جایی که برای او دیوان جعلی شعر به زبان ترکی ایجاد میکنند. او به سبب رشد در محیط گنجه علاقه سرشار به تمدن ایرانی داشت و خود را از بهرهمندی متون درجه یک ایرانی بینیاز نمیدید. در این میان مطالعه تاریخ باستان بهویژه انس او با شاهنامه و کتاب کلیله و دمنه و سیاستنامه خواجه نظامالدین طوسی برایش جایگاه برجسته دارد. کوتاه سخن آنکه با تمام تلاشهای که از سوی زبونان و سستعنصران از جهت انتصاب نظامی به فرهنگ غیرایرانی صورت میگیرد، هنوز آواز این کبک دلبر به گوش میرسد که آمدگان و رفتگان را بر سر مزار نظامی به لحن عبرت نصیحت میکند.
چطور صدها هزار جلد کتاب در آذربایجان از رونق افتاد
دکتر مسعود عرفانیان، پژوهشگر ارشد مسائل قفقاز، با موضوع «اقرار علیف تاریخنگاری مستقل و حقیقتجو» عنوان کرد: در سالهای پایانی دهه ۱۹۳۶ اتحاد جماهیر شوروی شاهد رویدادهای تلخ و دردناکی بود که لطمات جبرانناپذیری به فرهنگ و تاریخ و ادب از آن جمله آذربایجان وارد کرد.
وی دراینباره افزود: زمانی که استالین در رأس قدرت بود، به اقداماتی دست زد که در کنار تسویههای فیزیکی بسیاری از مردم اتحاد شوروی از ردههای مختلف حزبی، کارگر، دهقان و…، برچسبهای اتهامی از جمله جاسوسی نیز به آنها زد و آنها را به اردوگاههای کار اجباری در بدترین مناطق شوروی از جمله سیبری فرستاد.
وی همچنین افزود: شخصی چون میرجعفر باقراف با نفوذ زیاد در جمهوری آذربایجان خودش یکتنه همه فعالیتهای جمهوری را زیرنظر داشت. از جمله آکادمی علوم جمهوری آذربایجان در آن دوره هر فعالیتی که داشت، جزئیاتش را در اختیار باقراف میگذاشتند.
عرفانیان یادآور شد: کسانی مثل حسین جاوید، احمد جواد، روحالله آخوندف، تقی شهبازی و… جزء کسانی بودند که مورد خطاب میرجعفر باقراف بودند. احمد جواد همان شاعری بود که سرود کنونی جمهوری آذربایجان سروده او بود.
این پژوهشگر قفقازشناس در ادامه همین سیاستها گفت: اینها به طور کلی سعی در زدودن و پاک کردن تمام عناصر ایرانی موجود در تاریخ آذربایجانیها داشتند و با اقدامی هم که در جهت تغییر الفبا در چهار مرحله انجام میدهند در سال ۱۹۲۲ رسما الفبای عربی را که آنجا مرسوم بوده، میپذیرند، اما در سال ۱۹۲۸ الفبای لاتین را جایگزین میکنند که تا چند سال ادامه دارد.
وی افزود: باز همان الفبا را با اندکی تغییر و در سال ۱۹۴۰ الفبای سیریلیک را که کامل برگرفته از روس هست، راه میاندازند و بعد دوباره برمیگردند به الفبای لاتین و همه اینها گسستگی بین نسل جدید و فرهنگ گذشتهشان ایجاد میکند؛ یعنی صدها هزار جلد کتاب به سیرلیک و عربی و لاتین آن زمان در کتابخانهها افتاده که هیچ کس قادر به استفاده از آنها نیست.
عرفانیان توضیح داد: ما در همه منابع موجود میبینیم که بسیاری تغییرات از جمله تبدیل قراباغ به قاراباغ درست نیست. منابع زیادی ما داریم که قراباغنامهها هستند که نوشته افراد مختلفیاند و بخشی از اینها را دکتر احمدی تصحیح و در ایران چاپ کرده است. ما در منابعی که در دسترس است از جمله حبیبالسیر میبینیم که در تمام این کتاب هیچ جا از «قره» یا «قارا» استفاده نشده و همه جا از «قرا» استفاده شده است.
نتیجه مانور نظامی ایران، کنار گذاشته شدن قرارداد دالان زنگزور بود
در بخش پایانی همایش دکتر صادق چگینی، کارشناس ارشد مسائل قفقاز، با موضوع «چشماندازهای گشایش راههای قفقاز» در صحبتهایی گفت: جمهوری آذربایجان مجری اصلی سیاستهای اسرائیل در خصوص تنشهای یک دهه اخیر بوده و از سویی هم جنگ اول و دوم قراباغ به این سمت رفت که کشورها برای بازدارندگی و مراقبت از مرزهای خود، به تجهیز خودشان بپردازند.
وی در ادامه افزود: بنابراین جمهوری اسلامی ایران هم بیتأثیر از مسائل نبوده، اما اصل قضیه به مانورهای انجامشده و خروج آمریکا از افغانستان مربوط میشود تا ایران را وادار کنند از طریق افکار عمومی وارد افغانستان شود و منازعات افغانستان با طالبان بالا بگیرد و ایران وارد این فاز شود در صورتی که ورود ایران هم به این منطقه یک چالش جنگی و امنیتی شدید در منطقه ایجاد کند تا منجر به جنگ قومی و مذهبی هم شود و تمام نیروهای مختلف در پنجشیر مورد هدف قرار بگیرند.
وی با اشاره به طراحی تروریستی در خاک کردستان برای ایران همزمان با ورود به افغانستان گفت: براساس این طرح همزمان با ورود ایران به افغانستان نیروهای بیگانه میتوانستند وارد شهرهای مرزی ما شوند و تنشهایی هم در سوریه، عراق و لبنان ایجاد شود و مرزهای ایران دچار چالش گردد؛ بنابراین ایران اگر وارد افغانستان میشد در پنج جبهه وارد درگیری مسلحانه شده و عموما قدرتی برای مراقبت از مرزهای خود نداشت.
صادق چگینی با اشاره به انتقال انرژی گاز خزر از کف دریا به ترکیه و در نهایت اروپا گفت: اگر این اتفاق میافتاد، ایران گلوگاه اقتصادیاش را از دست میداد و بخشی از امنیت ملی ما در حوزه اقتصاد پایدار تحت تأثیر قرار میگرفت.
وی درباره مانور تهاجمی رزمی متحد ارتش و سپاه جمهوری اسلامی ایران پس از ۴۳ سال و اثرگذاری آن در منطقه گفت: مانور فوقالعاده ایران باعث شد هم اسرائیل و هم ترکیه و دیگر کشورها کنار بکشند. همزمان آذربایجان به این نتیجه رسید که با تکیه بر دیگر کشورها نمیتواند برای خود امنیت ایجاد کند. این مانور صرفا برای تمرین نظامی نبود، بلکه یکی از دلایلش حرکت برخی کشورها به سمت آذربایجان بود.
وی دراینباره افزود: ایران بهناچار میبایست این مانور را در قالب برنامهای منسجم پیگیری کند که البته بزرگترین مانور شمال غرب نیز محسوب میشد و نتیجهاش هم این شد که قرارداد نُهگانه دالان زنگزور، که برای ترکیه و آذربایجان بود، کنار رفته و ایران بهراحتی بتواند منافعش برای مسیر اقتصادی به سمت اروپا را پیگیری کند.
چگینی در پایان با اشاره به هزینه چهلمیلیارددلاری ترکیه برای گاز خزر و انتقال آن به اروپا گفت: این برنامهریزی از سوی ترکیه صورت گرفته تا هم انرژیاش تأمین شود و هم درآمد سرشاری از مسیر ترانزیت انرژی به اروپا بهدست بیاورد.
Monday, 25 November , 2024