همان نقطه عطفي كه جناحهاي رقيب و نامزدهاي آن، قاليباف و رئيسي، تمايل به تكرار آن ندارند؛ آنان از پيروزي برجام ناراحت نيستند. آنان نگران پيوند مردم با ديپلماسي هستند.
سرویس سیاسی ندای گیلان-احمد غلامی :معمولا در دورههاي چهارساله دوم انتخابات رياستجمهوري اتفاق خاصي رخ نميدهد و نامزد پيروز دور اول با كمي رأي پايينتر به مرحله دوم صعود ميكند و طبق روال چهار سال گذشته با سرعت كارش را تكميل و طرحهاي معطلمانده را به سرانجام ميرساند. اما از انتخابات دوره دوم سال ٨٨ رويه تازهاي شكل گرفت؛ رويهاي كه موجب شد چهارساله دوم انتخابات همچون دوره اول جدي و رقابتي شود. خاصه در اين دوره كه جناحهاي رقيب به تلافي چهار سال دوره ٨٨ تلاش ميكنند تا رئيسجمهور مستقر را تكدورهاي كنند و از راه ميانبر براي رسيدن به قدرت استفاده كنند. یکی از این راههای میانبر، مردمفریبی و سخنان خلاف واقعی است که نامزدهای اصولگرا، به نامزدهای دولت مستقر نسبت میدهند. محمدباقر قاليباف به طرز شگفتي قدم در اين راه گذاشته و نشان ميدهد به هيچ اصولي به جز پيروزي در رسيدن به قدرت باور ندارد.
او همچون رئيس دولت نهم و دهم، همين كه لب به سخن باز ميكند موجي از خشم و انزجار را در برخي از مردم برميانگيزد. اين خشم و انزجار از سخنان درست يا نادرست او نيست، بلكه از كارنامه او در شهرداري تهران است. كارنامهاي كه قابل دفاع نيست و بيشك امروز در تهران هر كجا نام شهرداري تهران ميآيد، درست يا غلط حرفهاي خوشايندي به گوش نميرسد.
آنچه حرفهاي تند و تيز قاليباف را تهي از معنا ميكند همين كارنامه زير بغل او است. قاليباف و رئيسي از جمله نامزدهايي هستند که با فرصتطلبی و استفاده از نامزد جریان مؤتلفه، درصدند از راههای میانبر به قدرت برسند. اين ميانبرها چه به مقصد برسد و چه نرسد، حائز دو ويژگي است: دستيابي زودهنگام به قدرت و افزايش اعتبار نزد مردم. از سوي ديگر رسيدن به اين اعتبار، به بياعتباري رقيب هم ميانجامد. پيروزي در دوره چهارساله دوم به هر شيوهاي اين پيام را در خود دارد كه رئيسجمهور قبل در انجام كارهايش موفق نبوده و به او و حاميانش نميتوان اميدوار بود.
شايد در ابتدا اين نكات بديهي به نظر برسد، آنقدر بديهي كه بازروايتش چندان اهميتي نداشته باشد. اما نكته اساسي در اينجاست كه دولت روحاني نسبت به دولتهاي قبل در شرايط ويژهاي دولت را در دست گرفت. در شرايطي كه كشور در آستانه جنگ و تحريمهاي بينالمللي بود و در اين ميان جناحهاي اصولگرا چندان رغبتي به مذاكره و عاديسازي رابطه نداشتند و تلاش ميكردند اوضاع به همان روال سابق ادامه پيدا كند. اما اثر تحريمها، تورم، فساد و بيكاري چنان گريبانگير اقتصاد كشور شد كه چارهاي جز اطاعت از شيوه ديپلماسي پيشِرو نماند.
پس از انقلاب اين اولين باري بود كه مفهوم ديپلماسي و كاركرد آن و بهنتيجهرسيدن مطلوبش، اين همه جدي گرفته ميشد و مهمتر از همه روند اين مذاكرات ديپلماتيك براي مردم اهميت ويژهاي پيدا كرده بود و آحاد جامعه مايل بودند اين مذاكرات كه براي پرهيز از جنگ و خونريزي بود، به سرانجام برسد. در واقع ميتوان گفت اين نقطه، نقطه عطف ماجراست.
همان نقطه عطفي كه جناحهاي رقيب و نامزدهاي آن، قاليباف و رئيسي، تمايل به تكرار آن ندارند؛ آنان از پيروزي برجام ناراحت نيستند. آنان نگران پيوند مردم با ديپلماسي هستند. همواره دو نوع نگرش به حوزه ديپلماسي در سطح كلان وجود دارد؛ برخي بر اين باورند كه با مشاركت مردم در اين زمينه به نتيجه مطلوبتري خواهند رسيد و برخي معتقدند ديپلماسي در خفا و به دور از انظار به نتیجه بهتری میرسد. از قوام و مصدق به عنوان دو نمونه تاریخی این طرز تلقی میتوان نام برد.
Friday, 22 November , 2024