محمدرضا ستاریخاورمیانه خوشه‌ تمرکز مناطق حیاتی جهان است. تنگه هرمز، باب المندب، کانال سوئز، بیت المقدس، کرکوک، بلندی‌های جولان و استانبول تنها نمونه‌هایی از مناطق حیاتی هستند که باعث شده است منطقه خاورمیانه را در سه قالب همزمان ژئوپلتیک، ژئواستراتژیک و ژئوکالچر به سیاسی‌ترین منطقه جهان تبدیل کند.خاورمیانه علاوه بر این جایگاه مهم، نقشی گسترده‌تر […]

محمدرضا ستاری
خاورمیانه خوشه‌ تمرکز مناطق حیاتی جهان است. تنگه هرمز، باب المندب، کانال سوئز، بیت المقدس، کرکوک، بلندی‌های جولان و استانبول تنها نمونه‌هایی از مناطق حیاتی هستند که باعث شده است منطقه خاورمیانه را در سه قالب همزمان ژئوپلتیک، ژئواستراتژیک و ژئوکالچر به سیاسی‌ترین منطقه جهان تبدیل کند.
خاورمیانه علاوه بر این جایگاه مهم، نقشی گسترده‌تر در خصوص تامین انرژی جهان بازی می‌کند و شاهرگ حیاتی نفت از آن به سایر نقاط جهان پمپاژ می‌شود و به همین دلیل است که تحولات آن بر تحولات سایر مناطق جهان اثرگذار است. هر چند خاورمیانه از دوران پیشا تاریخ تاکنون به عنوان نقطه ثقل تمدن بشری نقشی غیر قابل انکار داشته است، اما در طول دهه‏های گذشته به واسطه جایگاه خاص خود همواره محیط ملتهب و پیچیده‌ای را تجربه کرده است. این امر طی دهه گذشته با وقوع همزمان چند رویداد مهم و تاثیرگذار مانند انقلاب‌های عربی و متعاقب آن بحران‌های فراگیر از شمال آفریقا تا قلب منطقه، به شدت تشدید و به سایر مسائل کلان بین‌المللی تسری یافته است. در سال 2009 میلادی خودسوزی جوان تونسی آتشی را روشن کرد که به صورت دومینو وار، مصر، لیبی، یمن، سوریه و سایر کشورهای عربی را فراگرفت. در این میان اوضاع لیبی، سوریه و یمن بسیار بغرنج‌تر از سایر نقاط است که در میان آن بحران هفت ساله سوریه، به عقیده کارشناسان مرحله حساس زایمان سخت تاریخی تحولات جدید در منطقه است.
آرامش در قلب بحران
این بحران‌ها نه تنها تقریباً تمامی کشورهای منطقه خاورمیانه را تحت تاثیر قرار داده است، بلکه باعث حضور و ایفای نقش فعال بازیگران فرامنطقه‌ای نیز شده است. امروزه کشوری را یافت نمی‌کنید که از بحران تروریسم و داعش در منطقه خاورمیانه تاثیر نپذیرفته باشد و یا به نوعی در جنگ‌های یمن و سوریه حضور مستقیم و غیر مستقیم نداشته باشد. اما در این میان یک کشور به صورت مرموزی استثنا واقع شده، کشوری که در میان کانون بحران، یعنی سوریه، فلسطین و عراق قرار داشته و حتی یک تروریست نیز در آنجا مجال بروز و ظهور نداشته است.
نام این کشور اردن است. اردنی که تشکیل آن پس از جنگ جهانی دوم همانقدر عجیب و مرموز بود که نحوه بازیگری‌اش در میانه بحران‌های فزاینده کنونی عجیب و غیر قابل باور به نظر می‌رسد. گفته می‌شود که شریف حسین جد بزرگ خاندان هاشمی که اکنون در اردن سلطنت می‌کنند، قرار بود که طبق توافق با انگلیس در صورت همراهی در قیام علیه عثمانی‌ها در فردای پیروزی متفقین به حاکم شبه جزیره عربستان تبدیل شود اما این طرح به ناگهان در میان بهت برخی از مقامات انگلیسی تغییر یافت. حجاز به خاندان سعودی رسید، فیصل پسر ارشد شریف حسین به پادشاهی عراق دست یافت و سایر خاندان هاشمی در اردن به سلطنت رسیدند. در این میان منطقه خاورمیانه با تحولات بسیاری همراه بود. فیصل به فجیع‌ترین شکل ممکن از پادشاهی خلع و کشته شد. نظام‌های سیاسی مختلف و کودتاهای گوناگون در منطقه ظهور و بروز کردند، اما اردن همان ماند که از اول بود.
حال در بطن چنین تحولات مهمی که سراسر تنش‌زا و ملتهب است، ضرورت توجه به حرکت‌های اردن امری حیاتی و مهم است. برخی تحلیل‌گران معتقدند که این کشور اکنون نقش انگلستان کوچک را در منطقه داراست. حدود سه دهه است که منطقه در آشوب به سر می‌برد، اما از این کشور هیچ صحبتی به میان نمی‌آید. شاهد بوده‌ایم که آنچه در منطقه رخ می‌دهد تا مرزهای اردن می‌رود ولی داخل مرزهای این کشور نمی‌شود.این حرکتی معنادار است که نباید نادیده گرفته شود.
پراگماتیست محافظه‌کار
هر چند اردن در ابتدا به واسطه نقش خود در مساله فلسطین بر سر زبان‌ها افتاد، اما محدودیت‌های ژئوپلتیک آنها به سیاست خارجی این کشور تاثیر داشته و نوعی محافظه‌کاری در آن ایجاد کرده است. این کشور بر خلاف همسایگان عرب خود از رویه‌های ایدئولوژیک پرهیز کرده و پیوندی مستحکم را با قدرت‌های بین‌المللی بر قرار ساخته است. هم اکنون این کشور یکی از عمده‌ترین کمک‌های خارجی خود را از آمریکا دریافت می‌کند که در راستای موازنه‌سازی امنیتی برای اسرائیل این کمک‌ها در سه قالب، کمک‌های نقدی، تسلیحاتی و سیاسی به اردن سرازیر می‌شود.
همچنین اردن به واسطه پیوستگی جمعیت خود با فلسطینی‌ها که شمار زیادی از مهاجران آن، جمعیت 6 میلیونی اردن را تشکیل می‌دهند، در قبال مساله فلسطین رویکردی فعال‌تر نسبت به سایر تحولات منطقه اتخاذ کرده، اما روی هم رفته سیاست خارجی آنها بیشتر از منطق پراگماتیستی تبعیت می‌کند.
واکنش این کشور به تحولات انقلاب‌های عربی نیز به واسطه جمعیت زیاد فلسطینی‌های ساکن در اردن و رویکرد اخوانی آنها به شدت موضع‌گیرانه بود و هر چند اعتراض‌های اندکی نیز در این کشور به وقوع پیوست، اما به واسطه حمایت‌های خارجی، ساختار حاکمیت و فرهنگ سیاسی قالب، این جرقه‌ها تبدیل به شعله‌های فروزانی همچون، سوریه، یمن و لیبی نشد.
در خصوص رویکرد این کشور در قبال تحولات سوریه و عراق نیز می‌توان گفت که اردنی‌ها یک سیاست پارادوکسیکال در قبال بحران‌ این دو کشور اتخاذ کردند. یعنی هر چند که در خصوص سوریه، ثبات و آرامش این کشور به نفع اردن محسوب می‌شود، اما به خاطر همپیمانی با عربستان سعودی و روابط تجاری گسترده با ترکیه، در تضعیف اسد نیز در مراحلی کوشیده‌اند. اردن پس از شروع جنگ داخلی در سوریه، بنای همکاری با گروه‌های مسلح مخالف بشار اسد را نهاد و حتی بخشی از خاک خود را برای آموزش این گروه‌ها تحت مدیریت آمریکایی ها اختصاص داد. اما وقتی ورق برگشت و از اوایل سال 2017 میلادی به تدریج شکست داعش و سایر گروه‌های تروریستی آشکار شد، و انسجام ائتلاف ایران، روسیه و ترکیه در سوریه افزایش یافت، اردن رویه چند سال گذشته را کنار نهاد و علاوه بر بازگشایی مرزها با عراق، بدون جنجال شروع به فشار بر گروه‌های مسلح جهادی و معارضان سوری کرد که نقاط مرزی اردن را ترک کنند. به دنبال این دگردیسی سیاسی، در اوایل شهریور ماه سال گذشته دو گروه تروریستی اسود الشرقیه و نیروهای احمد العبدو از زیر مجموعه‌های جبهه جنوبی ارتش آزاد در بیانیه‌ای اعلام کردند که برای تحویل دادن مناطق تحت کنترل خود در مرزهای اردن به ارتش سوریه، تحت فشار قرار گرفته اند.
روابط اردن و ایران در میان بحران منطقه
در رابطه با روابط میان اردن و ایران، چندی قبل نشریه فارین پالیسی آمریکا طی مقاله‌ای مدعی شد که ایران ممکن است با حمایت از ناآرامی‌ها به آن شکل که در بحرین صورت گرفت، در صدد تضعیف نظام سیاسی اردن برآید تا فشار یا احتمالاً سرنگونی ملک عبدالله، جبهه چهارمی علیه اسرائیل در منطقه بگشاید. این نشریه در ادامه تحلیل خود با ابراز نگرانی از سیاست جدید آمریکا در قبال سوریه مبنی بر خارج کردن نیروهایش از این کشور، عنوان کرد: اگر ملک عبدالله سقوط کند، آمریکا در کدام نقطه از این بازی قرار خواهد گرفت؟ خروج نیروهای آمریکایی از عراق در زمان اوباما پیامدها و مخاطراتی را برای واشنگتن رقم زد که اینک این خروج از سوریه می‌توان به مراتب آثار و نتایج بدتری برای آمریکا در منطقه به همراه داشته
باشد.
با توجه به این دیدگاه، عباس پرورده کارشناس مسائل خاورمیانه به مرکز مطالعات صلح گفته بود که اردنی ها بنا بر سیاست کج دار و مریز محافظه کارانه خود، با سیاست‌های ایران در باره محور مقاومت و مقابله با اسرائیل سازگاری چندانی ندارند. از این جهت می توان صفت پرهیز را به سیاست خارجی اردن در برابر ایران نسبت داد. اردن نشان داده اگرچه با ایران پس از انقلاب هیچگاه روابط گرمی نداشته، اما در عین حال با تهران روابط پر تنشی را هم تجربه نکرده است. در چنین شرایطی ایران حتما باید در محاسبات خود در روابط با این کشور و ملاحظاتی که حکومت اردن دارد، با عینک سیاست خارجی خود آنها را ارزیابی نکرده و به نوعی با واقع‌گرایی نسبت به تحرکات و تحولات اردن در منطقه مواجه شود. در همین راستا، اظهارات صالح العرموطی، نماینده پارلمان اردن درباره نزدیک شدن روابط تهران و اردن خبر مهمی بود که کارشناسان را بر این باور رساند که بازگشایی گذرگاه‌های مرزی اردن با عراق و سوریه پس از شکست داعش، نشانه بارزی از افزایش احتمال نزدیک شدن تهران و امان در آینده نزدیک است.