نير ابراهيمي در يادداشتی به مناسبت هفته آمار و برنامه ريزي نوشت:
سازماندهي فعاليت ها و ايجاد هماهنگي بين آنها، تحت عنوان واژه «برنامه ريزي»، از رايجترين و پيچيدهترين تلاش هاي انسان از آغاز تمدن بشري تاكنون بوده و كيفيت آن در بين كشورهاي مختلف فراز و نشيبهاي فراواني را طي كرده است. از طرف ديگر واژه «برنامه» نيز در طول تاريخ زندگي اجتماعي بشر به عنوان يكي از پركاربردترين اصطلاحات در ميان سياستمداران، برنامه ريزان، مديران و حتي مردم عادي مطرح بوده و به كارگيري آن نشاندهنده وجود نظم و درايت در فعاليتهاي پيش روي بشر بوده است.
امروزه واژه برنامه ريزي، در فعاليت هاي متنوع اجتماعي به كار ميرود و ميتوان مدعي شد كه هيچ جامعهاي بدون برنامه ريزي، نميتواند پاسخگوي نيازهاي مختلف افراد خود باشد. برنامه ريزي در زندگي امروزي، در تمام سازمان ها و تشكيلات، جايگاه و مفهوم خود را به دست آورده است و تمام تصميمات براساس طرحها و برنامه هاي از پيش انديشيده شده، اتخاذ ميگردد.
شايد در گذشته، بدون برنامه ريزي و دورانديشي هم، رسيدن به مطلوب امكانپذير بود، اما امروزه پيچيدگي زندگي مدرن اين امكان را نميدهد، چرا كه جوامع مدرن از نظر اجتماعي، اقتصادي و فناوري بسيار پيچيدهتر از قبل شدهاند و تار و پود مسائل اقتصادي ـ اجتماعي، محيطي و فرهنگي به شكل اعجابانگيزي در هم تنيده شده است.
اصطلاح برنامه ريزي كه در واقع نشاندهنده تدوين برنامه است، نوعي تفكر حركت رو به جلو درباره مسائل اجتماعي، اقتصادي و محيطي است كه جهتگيري و آيندهنگري از اهداف اصلي آن بوده و از جامعيت و يكپارچگي برخوردار است. به عبارت ديگر برنامهريزي، هدايت عقلائي مكانيزم تصميمگيري در امور توسعه اقتصادي و اجتماعي در افق زماني بلند مدت، ميان مدت و كوتاه مدت به منظور بهرهبرداري منطقي و هماهنگ از امكانات و منابع در جهت تأمين نيازمندي هاي عمومي و اساسي جامعه ميباشد.
برنامهريزي يكي از پنج وظيفه اصلي مديريت است. برنامهريزي، سازماندهي، مديريت منابع انساني، رهبري و كنترل؛ پنج وظيفه مهم مديريت هستند كه وظيفه برنامهريزي منشأ تصميمگيري در مورد چهار وظيفه ديگر ميباشد. بنابراين در موضوع مديريت كه ارتباط تنگاتنگي با فعاليتهاي توسعه و برنامه ريزي دارد، برنامهريزي بر ساير وظايف اولويت داشته و وظيفه اصلي مديريت محسوب ميگردد.
برنامه ريزي با انتخاب گزينهاي از ميان راهحلهاي مختلف، براي آينده و حصول اطمينان از اجراي آن به تخصيص منابع دست ميزند و با توجه به اينكه اين عمل برنامه ريزي به سيستم مديريت، تصميمگيري و تخصيص منابع مرتبط است، بنابراين فعاليت برنامه ريزي را ميتوان يك فعاليت سياسي نيز تلقي كرد. البته بايد توجه داشت كه كار برنامهريزي ارايه تصوير دلخواه برنامهريز از آينده نيست و توجه به تفاوت بين برنامهريزي و تفكر آرمانگرايي بسيار با اهميت است. بايد توجه كرد كه برنامه ريزي محدود به توليد برنامه نيست و با عمل و اجرا مرتبط است. به همين دليل برنامه ريزي بايد داراي «قدرت» و «تعهد» باشد تا بتواند راهبردهاي برنامه را با زبان عملياتي به سياستها، پروگرامها و پروژهها تبديل كند.
بر اساس تعاريف فوق از برنامهريزي و تبيين جايگاه آن، ميتوان ويژگيهاي مشخصي براي واژه برنامهريزي ارايه داد، بايد گفت برنامهريزي:
- يك امر آگاهانه و هوشمندانه با اهداف مشخص است.
- يك جريان مداوم جهت دستيابي به اهداف است.
- مجموعهاي از اقدامات جهت دستيابي به اهداف آينده ميباشد.
- از جامعيت ديد نسبي براي حل مسئله موردنظر برخوردار است.
- به دنبال ارائه بينش نوين براي حركت آتي جامعه و فعّاليّتهاي اقتصادي و اجتماعي است.
- شامل يك رشته عمليات متوازن بوده و حركتي مستمر و پويا در طول زمان است.
- مبتني بر روش علمي و فني بوده و بر رويكرد پيشبيني و آيندهنگاري استوار است.
- به دليل ارتباط با سيستم مديريت و تصميمگيري يك فعاليت سياسي نيز محسوب ميشود.
- عمل برنامهريزي تجربهمحور نيست بلكه دانشمحور و بينشمحور است.
- با تخصيص بهينه منابع براي ارتقاء كيفيت زندگي بشر سروكار دارد.
- دربرگيرنده قدرت و تعهد براي عملياتي و اجرايي سازي برنامههاست.
- پايه اصلي تصميمگيري در يك نظام دموكراتيك است.
- به جاي كشف آينده دنبال معماري آينده متناسب با ظرفيتهاي منطقه برنامهريزي است.
- دانش ميانرشتهاي است كه مجموعهاي از علوم مديريتي، اجتماعي، اقتصادي، برنامهريزي را به كار ميگيرد.
- پويا و هميشه به دنبال بهبود روشها و منطبق با شرايط جامعه است.
از مجموع ويژگيهاي فوق، چهار عنصر اساسي را ميتوان در عمل برنامه ريزي يافت. اين چهار عنصر عبارتند از: «بررسي روند گذشته»، «تحليل امكانات وضع موجود»، «شناسايي سناريوهاي آينده» و «پيشبيني آينده و راهبردهاي حضور موفق در آينده». برنامه ريزي در تعريف هر مسألهاي، از بررسي وضع موجود شروع، با تحليل روندهاي گذشته ادامه، با سناريوهايي براي آينده تثبيت و با آيندهنگاري خاتمه مييابد. در واقع اين چهار عنصر، شالوده اصلي برنامه ريزي ميباشند.
تقسيم بندي برنامهها
زماني: بلندمدت (چشمانداز ۱۰-۲۰ ساله)، ميان مدت (۵ ساله) و كوتاه مدت (ساليانه)
فراگيري: برنامههاي كلان، بخشها و زيربخشها و پروژهها
جغرافيايي: ملي و منطقهاي
سابقه برنامهريزي در جهان
برنامهريزي در مقياسي گسترده، فراگير و پيگير، نخستين بار پس از پيروزي انقلاب سوسياليستي در سال ۱۹۱۷ در شوروي سابق آغاز شد و شكلگيري نهايي آن تا سال ۱۹۲۸ به طول انجاميد.
روش شوروي سابق در برنامهريزي با تغييرات كم و زياد در همه كشورهاي سوسياليستي خواه در اروپا مانند لهستان، مجارستان، چكسلواكي و بلغارستان، خواه در آسيا مانند چين، كره شمالي و ويتنام و خواه در آمريكاي لاتين مانند كوبا، به كار گرفته شده است.
تجربه شوروي سابق حتي در كشورهاي غيرسوسياليستي، بويژه كشورهاي در حال توسعه هم تقليد شده است. موفقيتهايي كه در چند برنامه نخست نصيب شوروي سابق شد، موجب گرديد برنامهريزي در بسياري از كشورهاي در حال توسعه، از جمله ايران، هواخواهاني بيابد. منتها چون كشورهاي اخير معمولا اقتصاد مختلطي داشتند و بخش خصوصي را حذف نكرده بودند، برنامهريزي در آنها رنگ و بوي ديگري يافت.
برنامه ريزي تنها خاص كشورهاي سوسياليستي و در حال توسعه نيست. در بيشتر كشورهاي پيشرفته صنعتي نيز تجربه برنامهريزي به نحوي وجود داشته و هنوز هم وجود دارد. حتي در كشوري مانند ايالات متحده آمريكا كه سردمدار اقتصاد بازاري (مبتني بر بازار) است.
تاريخچه برنامهريزي در ايران
در سال ۱۳۱۶ هجري شمسي، به منظور هماهنگ نمودن فعاليتهاي عمراني و لزوم تهيه برنامههايي براي رشد اقتصادي و اجتماعي كشور، شورايي تحت عنوان شوراي اقتصادي تشكيل و در ۱۷ فروردين سال ۱۳۲۵ به موجب تصويبنامه هيات وزيران، هياتي به نام هيات تهيه نقشه اصلاحي و عمراني كشور شكل گرفت. هيات دولت پس از دريافت گزارشات ارائه شده از سوي اين هيات در مرداد ماه سال ۱۳۲۵ براي رسيدگي به برنامههاي ارايه شده از سوي وزارتخانهها تصويب كرد؛ هيات جديدي به نام هيات عالي برنامه تشكيل گردد. در نهايت طبق قانون مصوب ۲۶ بهمن ۱۳۲۷ سازمان برنامه تشكيل گرديد. از آن تاريخ به امروز مجموعا ۱۲ برنامه توسط سازمان برنامه و بودجه تهيه گرديده كه شامل شش برنامه پيش از انقلاب اسلامي و شش برنامه پس از انقلاب اسلامي به شرح زير ميباشد:
برنامههاي پيش از انقلاب اسلامي |
برنامههاي بعد از انقلاب اسلامي |
برنامه عمراني اول (۱۳۳۴-۱۳۲۷) |
برنامه اول توسعه (۱۳۷۲-۱۳۶۸) |
برنامه عمراني دوم (۱۳۴۱-۱۳۳۴) |
برنامه دوم توسعه (۱۳۷۸-۱۳۷۴) |
برنامه عمراني سوم (۱۳۴۶-۱۳۴۱) |
برنامه سوم توسعه (۱۳۸۳-۱۳۷۹) |
برنامه عمراني چهارم (۱۳۵۱-۱۳۴۷) |
برنامه چهارم توسعه (۱۳۸۸-۱۳۸۴) |
برنامه عمراني پنجم (۱۳۵۶-۱۳۵۲) |
برنامه پنجم توسعه (۱۳۹۴-۱۳۹۰) |
برنامه عمراني ششم (۱۳۶۱-۱۳۵۷)* |
برنامه ششم توسعه (۱۴۰۰-۱۳۹۶) |
* برنامه ششم قبل از پيروزي انقلاب اسلامي با وقوع انقلاب به آغاز و فرجام نرسيد.
برنامهريزي مبتني بر آمايش سرزمين
برنامه مطالعات آمايش سرزمين، جامعترين نگاه با رويكرد سيستمي در برنامهريزي است كه هدف آن يكپارچهسازي فضايي و تنظيم روابط اقتصادي و اجتماعي در گسترة سرزمين است، كه در صورت اجرا ميتواند پيامدهاي مثبت گستردهاي براي سطوح مختلف فضايي در كشور داشته باشد. در تعريفي كه از آمايش سرزمين ارائه شده، آمايش سرزمين فرايندي است كه طي آن فضاي پيراموني انسان به نحوي تدبير و تنظيم ميشود كه بهرهبرداري از اين فضا بهصورت بهينه انجام گيرد و مقياس آن ممكن است از شهرستان كوچكي تا منطقه بزرگي از يك كشور تغيير كند.
آمايش سرزمين در واقع شامل اقدامات ساماندهي و نظامبخشي به فضاي طبيعي، اجتماعي و اقتصادي در سطوح ملي و منطقهاي است كه بر اساس تدوين اصليترين جهتگيريهاي توسعة بلندمدت كشور در قالب تلفيق برنامهريزيهايي از بالا و پايين و با تكيه بر قابليتها، توانمنديها و محدوديتهاي منطقهاي در يك برنامهريزي هماهنگ و بلندمدت صورت ميگيرد. اين رويكرد زمينه تعامل ميان سه عنصر انسان، فضا و فعاليت و ارائه چيدمان منطقي فعاليتها در عرصه سرزمين را فراهم ميكند.
در نظام برنامهريزي ايران، سابقة تهيه آمايش سرزمين به سالهاي قبل از انقلاب برميگردد كه نشاندهندة جايگاه و اهميت آمايش سرزمين در نظام برنامهريزي كشور است. اين برنامه به دليل وقوع انقلاب اسلامي ايران در عمل، مورد استفاده قرار نگرفت. در دهه ۶۰، ايران دوباره به دنبال انجام مطالعات آمايش سرزمين بود كه نتيجهاي به دست نيامد. بنا به ضرورتهاي فضايي كشور، مرحلة جديد مطالعات آمايش سرزمين در كشور از سال ۷۶ شروع شد.
اين مطالعات بايد بهعنوان سند بالادست اسناد توسعه كشور، الگوي تهيه و تدوين برنامههاي توسعه ۵ ساله و ساير برنامههاي توسعه كشور قرار گيرد و در كنار ساير برنامهريزيهاي اقتصادي بتواند پاسخگوي بسياري از مشكلات و كمبودهاي جامعه باشد. قانون نيز دولت را مكلف كرده بهمنظور توزيع متناسب جمعيت و فعاليتها در پهنة سرزمين با هدف استفاده كارآمد از قابليتهاي كشور، سند ملي آمايش را تهيه و به مرحله اجرا در آورد. نظام برنامهريزي كشور با توجه به بيش از نيم قرن قدمت آن تحولات گوناگوني را تجربه كرده است.
به بيان ديگر در هر برهه از زمان با توجه به انتظارات و نيازهاي نظام اجرايي و برنامهريزي كشور، ساختار و محتوايي متناسب با آن را جستجو كرده است. اين روند به ظهور رويكردهاي بديل در بدنة برنامهريزي كشور انجاميده است كه گاه به طور همزمان در كنار يكديگر توسعه يافتهاند. تعدد جريانهاي متعارف برنامهريزي در كشور و ايراداتي كه به هر يك از آنها به شكل جداگانه وارد شده است و نيز مشكلاتي كه در هماهنگي اين جريانها وجود دارد، ضرورت اتكا به يك شيوة برنامهريزي جامع مبتني بر آمايش سرزمين در توسعه كشور را اجتنابناپذير ساخته است.
دکتری جامعه شناسی-مسائل اجتماعی ایران
- نویسنده : دکتر نیر ابراهیمی
Friday, 22 November , 2024