ندای گیلان-به قلم سردبیر:در فیلم “سگ را بجنبان” با کارگردانی بری لویسن،رابرت دنیرو یک بازی پرداز رسانه است که فراخوانده میشود تا با کمک داستین هافمن که در نقش یک تهیهکننده هالیوود ظاهرشده ،11 روز مانده به انتخابات جلوی انتشار گسترده رسوایی اخلاقی رئیسجمهور آمریکا را گرفته و مانع ریزش رأیهای او برای انتخاب مجدد توسط مردم شود.
در این فیلم،رئیسجمهور آمریکا برای اینکه انتشار خبر رسوایی اخلاقیاش موجب شکست انتخاباتی او نشود، در 10 روز، یک جنگ ساختگی بهوسیله یک فیلم ضبطشده در استودیو با آلبانی به بهانه واهی ترتیب میدهد،از یک بمبافکن که وجود خارجی ندارد رونمایی میکند و یک قهرمان خیالی جنگ میسازد و زمانی که این سرباز جعلی جنگ غیرواقعی بهصورت اتفاقی کشته میشود از وی بهعنوان قهرمان ملی تقدیر شده و بهصورت رسمی تشییع و خاکسپاری میشود.
در طول این مدت تیم کمپین انتخاباتی رئیسجمهور بارها با ترفندهای مختلف و نمادسازی،احساسات مردم را جریحهدار کرده و ذهنشان را از ماجرای آزار جنسی یک دانشآموز توسط رئیسجمهور منحرف میسازد؛تا جایی که در نزدیکی انتخابات محبوبیت وی افزایشیافته و با درصد بیشتری از آرا بهعنوان رئیسجمهور ایالاتمتحده ابقاء میشود.
این فیلم در سال 1997 در واکنش به رسوایی اخلاقی بیل کلینتون رئیسجمهور آمریکا و با الهام از آن ماجرا ساختهشده و تلاش میکند به مخاطب نشان دهد چگونه ممکن است مردم،فریب بازیهای رسانه ای را خورده و افکارشان از موضوعات مهم غافل شده و حتی به جهت اشتباه سوق داده شود.
نکته حائز اهمیت در این فیلم این است که رسانهها بعضاً ناخواسته به شایعات و نمادسازیهای جعلی کمپین انتخاباتی رئیسجمهور ایالاتمتحده دامن زده و موجب انحراف افکار عمومی میشوند.
در آمریکای کنونی و درجایی که دونالد ترامپ بر کرسی ریاست کاخ سفید تکیه زده نیز هرازگاهی مطرحشدن ماجرایی، بحرانی را برای رئیسجمهور پرحاشیه ایالاتمتحده رقمزده ولی هر بار به شیوههای مختلف و با کمک سلطه رسانهای توانسته از مهلکه بگریزد.
پروندههای نقش روسیه در پیروزی ترامپ در انتخابات،افشای رابطه نامشروع وی با یک بازیگر فیلمهای غیراخلاقی،اتهامهای فساد مالی،گاف های رسانهای و تاریخی در سخنرانی و…، ازجمله چالشهایی بود که ترامپ توانست با کنترل رسانهها از آن بهسلامت بگریزد.
از اواسط دوره ریاست جمهوری،دونالد ترامپ رویکردهای مختلفی را برای ظاهر شدن بهعنوان یک قهرمان در پیش گرفت: دنیا و مردمش را از خطر بزرگ کره شمالی ترساند و سپس با کیم جونگ اون دیدار کرد تا عکس تاریخی بگیرد، با ژست حمایت از کارگر داخلی بر کالاهای چینی تعرفه وضع کرد؛ بر مهاجران تاخت و الفاظ رکیک برای تشبیه آنها استفاده کرد،با تبلیغات بسیار،خود را رهبر ائتلاف مبارزه با داعش معرفی کرد، ترس جعلی “خطر ایران” را به منطقه فروخت و ناوهای خود را به منطقه فرستاد،با طالبان وارد مذاکره شد و…. اما تقریباً تمام رویکردهای ترامپ برای خودنمایی با شکست روبهرو شدند؛مذاکره با کره شمالی بینتیجه ماند،وضع تعرفهها موجب اقدام تلافیجویانه شد،خروج از توافقهای محیط زیستی و بینالمللی موجب خشم مردم و همپیمانان آمریکا شد،تقابل با مهاجرین از او یک چهره نژادپرست تمامعیار ساخت،خروج آمریکا از سوریه و خالی کردن میدان برای روسیه موجب سرشکستگی وی شد،برای حمایت از عربستان و فروش سلاح به این کشور موردانتقاد مردم قرار گرفت و پهپاد پیشرفتهاش توسط ایران ساقط شد،مذاکره با طالبان تاکنون بینتیجه مانده و…
جدای از همه اینها ترامپ درحالیکه خود را برای برپایی کمپین انتخاباتیاش آماده میکرد با خطر استیضاح مواجه شد.خطری که این بار جدیتر از قبل مینمود.اینجاست که سناریوی قدیمی روسای جمهور آمریکا روی میز قرار میگیرد:”اگر مورد اتهام قرار گرفتی حواس مردم را پرت کن”.درحالیکه آمریکا بهصورت رسمی از سوریه خارجشده بود،نیروهای ویژه خود را از میان مناطق تحت کنترل روسیه و ترکیه با امنیت عبور میدهد و به آخرین نقطه پاک نشده خاک سوریه از داعش میرساند تا افتخار کشتن ابوکرالبغدادی را نصیب رئیسجمهور در معرض استیضاح خود کند.درحالیکه نیروهای ارتش سوریه از مدتها قبل پاکسازی خاک این کشور از گروههای تروریستی را آغاز کرده بودند ترامپ پیشدستی میکند تا تروریستی که سالها پیش از زندان آمریکاییها رهاشده بود تا به جان مردم منطقه بیفتد را خودش شکار کند.اما درحالیکه بحثها در مورد کشته شدن البغدادی و سرنوشت گروه تروریستی داعش در رسانهها داغ بود،رئیسجمهور ایالاتمتحده دست به اقدامی زد که کاملاً هدف تبلیغاتی خود از این عملیات را آشکار ساخت.
ترامپ تصویر سگی را در توییتر خود منتشر کرد و مدعی شد این سگ قهرمان آمریکاست که در عملیات شکار بغدادی رزمیده و زخمی شده است! در نگاه اول شاید این اقدام وی خندهدار و کودکانه به نظر برسد،اما زمانی که یک خبر حتی دروغین و خندهدار بارها و بارها از رسانهها تکرار شود به یک باور ذهنی تبدیل میشود.موضوعی که بری لویسن در فیلم خود به آن اشاره میکند.کاراکتر اصلی فیلم برای اینکه نشان دهد مردم هر آنچه را که از رسانهها تکرار شود باور میکنند،خود را بارها جای مردم قرار میدهد و میگوید”این حقیقت دارد؛من از تلویزیون دیدم”. داستان سگ قهرمان ترامپ،همان داستان سرباز جامانده در جنگ خیالی آلبانی در فیلم “سگ را بجنبان است” است.اکنون بیش از دو دهه از رسوایی کلینتون و بیش از چهار دهه از ماجرای واترگیت گذشته است؛اما مدتزمان زیادی از افشای جعلی بودن مدارک برای شروع جنگ خلیجفارس نمیگذرد؛ماجرایی که بارها و بارها به یکشکل اتفاق افتاده و جامعه آمریکا پس از مدتی آن را به فراموشی سپرده و سلطه رسانهای در این کشور موجب شده است هنوز تکنیک قدیمی روسای جمهور آمریکا برای فرار از مهلکه کارساز باشد.
بری لویسن دو دهه پیش تلاش کرد تا به مردم بفهماند نباید هر چیزی را که از رسانهها میشنوند باور کنند؛زیرا تجربه نشان داده است سیاستمداران برای حفظ قدرت و فریب افکار عمومی حاضرند دست به هر کاری بزنند.حالا دونالد ترامپ این روزها بهخوبی توانسته با یک عملیات هالیوودی و قهرمان جلوه دادن یک سگ آمریکایی،ذهن مردم و رسانهها را از استیضاح دور کند تا برای تغییر صورت مسئله به نفع خود زمان بخرد.
*الیاس بشری-روزنامه نگار
- نویسنده : به قلم سردبیر ندای گیلان
Wednesday, 22 January , 2025