به گزارش ندای گیلان،ماکس وبر جامعه شناس مشهور آلمانی قدرت را این گونه تعریف کرده است: “توان تحمیل اراده بر دیگری به رغم مقاومت وی“، سیاست خارجی نیز در بخش اعظمی از خود یعنی اعمال قدرت به شیوه ای عاقلانه براساس اصول خود برای رسیدن به منافع مورد هدف. اما سیاست خارجی دولت ترامپ در یک سال و نیم گذشته پر است از فعالیت های سلبی؛ خروج از نفتا، برجام، معاهده پاریس، رنجاندن دوستان سنتی در اروپا، درگیر شدن با چین در فضای اقتصادی و تغییر در سیاست اصولی نسبت به مسئله فلسطین و… نمادهای این دیپلماسی منفی گراست. هرچندهیچ کدام از این رفتارها نتوانسته است طرف های مقابل را وادار به کاری کند که ترامپ و وزیران خارجه اش می خواهند.
در موضوع تعرفه ها -برخلاف انتظار ترامپ- همه کشورها درباره آن واکنشی متناظر نشان دادند. چینی ها از اصطلاح “چشم در مقابل چشم” استفاده کردند. اروپایی ها از جنگ تجاری سخن گفتند و حتی کشوری مانند کانادا که نزدیک ترین روابط اقتصادی را با آمریکا دارد نیز تعرفه های پایاپای وضع کرد.
چنین اتفاقی معنای ناتوانی از اعمال قدرت در عرصه اقتصادی را برای ترامپ به همراه دارد. در عرصه سیاسی و بین المللی نیز آمریکایی ها نتوانستند به معاهده های جدیدی برسند و صرفا از آن چه بوده خارج شده اند. یعنی نتوانستند امتیازی جدید را به دست آورند یا دیگران را مجبور به عقب نشینی کنند.
حتی در موضوع کره شمالی اتفاق واقعی رخ نداده است. صرفا یک مرکز تحقیقات هسته ای تخریب که بعد معلوم شد مستعمل و بدون استفاده بود. این در حالی است که اون توانست با استفاده از این دیدار، نگرش منفی به خود را در رسانه های غربی ترمیم کند و تغییر دهد. در موضوع پرونده سوریه نیز آمریکایی ها در یک ماه اخیر مجبور شدند یکی از مزیت های اساسی خود یعنی منطقه جنوب و استان درعا را به دست رقبای جهانی و منطقه ای خود بسپارند و درباره فتح آن توسط ارتش سوریه سکوت پیشه کنند.
تنها جایی که احتمالا می توان از اعمال قدرت واقعی و موفقیت آمیز ترامپ سخن گفت مربوط به عربستان سعودی و حرف شنوی های حاکمان ریاض است، به ویژه در موضوع پرونده شهر قدس و انتقال سفارت آمریکا.
گرچه در همین زمینه نیز می توان از بعدی دیگر موضوع را تحلیل و بیان کرد؛ سعودی ها خودشان با توجه به تغییر رهبری و تغییر راهبرد ها برای ائتلاف با صهیونیست ها چنین سکوتی را پیش گرفتند. تا امروز و در عرصه سیاست خارجی می توان ترامپ و دولت اش را یک فاجعه برای آمریکا دانست.
درگیری شدید با اروپا و بیان علنی و واضح غربی ها مبنی بر لزوم کنار گذاشتن آمریکا از رهبری در نظام جهانی را می توان یکی از نماد های ساده لوحی ترامپ در عرصه سیاست خارجی دانست.
احتمالا او با توجه به تجربیاتش در فضای اقتصاد بازار آزاد آمریکا سعی دارد طرف های خود را تحت فشار قرار دهد و در برخی موارد با لجبازی های بچه گانه، آن ها را مجبور به عقب نشینی کند. موضوعی که دیگر در سیاست خارجی نوین جایی ندارد و نتیجه آن وضعیت کنونی این کشور در جهان و مقابله کشورها با آمریکا شده است.
با وجود آن که ترامپ امید دارد طرف های مقابل با توجه به فشار عقب نشینی کنند و به دنبال توافقات بهتر برای آمریکا بیایند –آن طور که درباره برجام نیز چنین امیدی دارد- به نظر می رسد شرایط جهانی و توان استراتژیک آمریکا دیگر آن قدر نیست که بتواند اراده خود را به دیگران تحمیل کند.
در واقع همان طور که ترامپ در سال 2012 و در کتابش گفته، آمریکا حالا دیگر یک کشور معلول است و نمی تواند آن طور که ترامپ و تیم اش انتظار دارند در عرصه های کلان سیاست بین المللی اعمال قدرت کند.
- نویسنده : مصطفی غنی زاده خراسان
Sunday, 24 November , 2024