رو به فزونی گذاشتن کمیت فیلمسازان زن و رد شدن تعدادشان از “بیستانگشت” اتفاق خوشیمنیست و زمانی این کمیت میتواند به جریانی تاثیرگذار تبدیل شود که به ورطه تکرار گرفتار نشود.
به گزارش نداي گيلان: هجدهم شهریور ماه زادروز اولین زن کارگردان ایرانیست. شهلا ریاحی در اواسط دهه سی؛ زمانیکه سینماگران؛ زنان را تنها ابزاری برای جذب مخاطب و تضمینی برای فروش و سود در جلوی دوربین بهکار میگرفتند و برهنگی و بیحیایی فاکتورِ اصلیِ ورودِ جنسِ مونث به این دنیای هوسانگیز بود؛ «مرجان» را ساخت. حرکتی که غیر از روایت مستند فروغ فرخزاد از آسایشگاه جذامیان بابا داغی تبریز بهنام «خانه سیاه است» تا بیست سال پیگیری نشد و فعالیت زنان در کارگردانی سینما نزدیک به دو دهه خاموش ماند.
پس از این جرقههای اولیه؛ تا پیش از شروع دهه 60 زنان یا به دلیل کمرنگ بودن دغدغههای فرهنگی یا به دلیل بستر فاسد سینما حضور جدی در حوزه فیلمسازی نداشتند و حضورشان در سینما به بازی در نقشهایی منفعل و طفیلی خلاصه میشد.
دهه شصت دوران طلایی ظهور فیلمسازان زنی بود که در تلویزیون رشد کرده بودند و با فراهم شدن بستری مورد اعتماد زمان را برای دنبال کردن مطالبات خود در سینما مناسب یافتند. مرضیه برومند، رخشان بنیاعتماد و پوران درخشنده از مهاجران آن دوران تلویزیون به سینما هستند که تا امروز نیز جزء پیگیرترین، جدیترین و پرکارترین زنان کارگردان دستهبندی میشوند.
برومند؛ دنیای فانتزی کودکانهاش را از تلویزیون به سینما آورد و ورژن سینمایی «شهرموشها» را با همکاری محمدعلی طالبی در سال 64 ساخت. او در تمام این سالها به خاستگاه اولیه و ژانری که دنبال میکرده وفادار مانده و گاهی نیز سری هم به سینما زده است. برومند؛ برخلاف دیگر همتایانش که بیشتر به ساخت فیلمهای ملودرام اجتماعی یا نشان دادن مظلومیت زنان گرایش دارند همان راهی را که در ابتدا شروع کرده بود؛ دنبال کرد. چنانچه تاثیرگذارترین برنامههای عروسکی تلویزیون و سینما مُهر برومند را بر خود دارند. او که مدتها بود در سینما ندیده بودیماش؛ سال گذشته بار دیگر نوستالژی بچههای دهه شصت را روی پرده نقرهای آورد و عروسکهای او بار دیگر سر زبانها افتادند.
پوران درخشنده؛ که در تلویزیون ساخت فیلمهای مستند را پیگیری میکرد اولین فیلم بلند خود به نام «رابطه» را در سال 65 میسازد. و یک سال بعد «پرنده کوچک خوشبختی» را کارگردانی میکند. «عبور از غبار» و «زمان از دست رفته» تولیدات سال 68اند که در ادامه تکیه درخشنده با محوریت مشکلات کودکان ساخته میشوند. او که انعکاس مشکلات اجتماعی در قالب فیلم را از مزایای ابزار در اختیارش میداند از آموزههای مستندش در کنار سینمای قصهگو برای بیان دغدغههایش سود میجوید. این نوع نگاه در کارهای اول فیلمساز نقش پررنگتری دارد و در بخش دوم پرونده کاریاش که بعد از «عشق بدون مرز» با 9 سال فاصله ساخته میشوند با تغییراتی از حیث فرم و سِن کاراکترها از کودکی به نوجوانی و جوانی ادامه پیدا میکند. «شمعی در باد»، «رویای خیس»، «بچههای ابدی»، «خوابهای دنبالهدار»، «هیس؛ دخترها فریاد نمیزنند» فیلمهایی هستند که در آنها از نگاه مستند درخشنده کاسته شده اما فصل مشترک همه فیلمهای او که بیان مشکلات جسمی یا روحی کودکان و جوانان با تمرکز بر اختلالات درونی و یا تاثیرشان از جامعهست باقی میماند.
رخشان بنیاعتماد؛ نگاهی جامع و عمیق به معظلات زنان سرزمینش دارد و با وام گرفتن از انباشت تجاربی که در تلویزیون با ساخت فیلمهای مستند به دست آورده؛ لایههای زیرین و سختی زندگی زنان متفاوت شهری، روستایی، غنی و فقیر را در قالب مادر، دختر و همسر در مدیوم سینما تصویر میکند. او با «خارج از محدوده» شروع میکند و تا «قصهها» که خلاصهای از کارنامه سی ساله کاریاش است؛ پیش میآید. نقطه اشتراک «نرگس»، «روسری آبی»، «بانوی اردیبهشت»، «زیرپوست شهر»، «گیلانه»، «خونبازی» نمایش معضلات اجتماعی با محوریت کاراکتر زن هستند که در همه آنها رگههای پرررنگ مستند وجود دارد. این نگاه دلسوزانه به واقعیت که از درون جامعه برمیآید تا بدانجا رئال اما تلخ است که بنیاعتماد در طول این سالها باید اتهام فیلمساز سیاهنما را یدک بکشد اما چنین الفاظی او را وادار به پاپس کشیدن از مسئولیتی که برای خود تعریف کرده؛ نمیکند. درست به همین دلیل است که در فیلمهای این بانوی سینما کمتر مولفههای سینمای تجاری دیده میشود که این جذابیتها از زهرِ تلخیِ معضلات برآمده از جامعه نکاهند. او همچنان راهش را ادامه میدهد و به دلیل فقدان چشمهایی بینا همچنان در مظان اتهام باقی میماند.
“این فیلمسازی نوعی مبارزه است در سیستم مردسالار ایران.” این تعبیر تهمینه میلانی از فیلم سازیست. او که کارش در سینما را با ساخت «بچههای طلاق» در سال 68 شروع کرد را باید ضد مردترین کارگردان زن ایران بدانیم. او در فیلمهایش بیمهابا دست به تخریب مردها میزند و بیشترین بهره را از جذابیتهای سینمای بدنه برای مظلوم نشان دادن و محدودیتهای قانونی جلوی پای زنان به کار میگیرد. او درکارنامه بیست و شش ساله سینماییاش سیزده فیلم را در ژانرهای مختلف از ملودرام تا علمی تخیلی و کمدی کارگردانی کرده که زن ستیزی جامعه مردسالار و مشکلات خانوادگی و زناشویی نقطه تلاقی فیلمهایش هستند. این تفکرات در برخی فیلمهای میلانی تا آنجا گل درشت میشوند که بیشتر به دیکته کردن بیانیه شباهت پیدا میکنند. او که در نیمه فعالیتش «دوزن» را میسازد و از قضا پختهترین کارش نیز از آب درمیآید؛ درست از همین شعارزدگی ضربه میخورد و از تاثیرگذاری که باید بازمیماند.
منیژه حکمت؛ با فعالیت کمتر در فیلمسازی و پررنگتر در تهیهکنندگی نزدیک به سی دهه را در سینما گذرانده. او از سال 66 با منشی صحنه فیلم «خانهای مثل شهر» وارد سینما شد و «زندان زنان» و «سهزن» در سالهای 79 و 86 عصاره تجربه کارگردانی او در این سالها هستند. در این فیلمها آنچنان که از نامهایشان مشهود است علاقه او به موضوعات اجتماعی با محوریت زن روشن است. اما یا به دلیل مساعد نبودن بستر برای ساخت فیلمهایی نزدیک به تفکرات حکمت یا به این دلیل که کارگردانی برایش اولویت کمتری داشته؛ او را بیشتر در رشتههای دیگر سینما از مدیر تولید و دستیاری تا سرمایهگذاری و تهیهکنندگی میبینیم. گویا حکمت در دولت جدید بستر را مناسب یافته که تصمیم گرفته پس ازهشت سال پشت دوربین برود و «جاده قدیم» را کارگردانی کند.
«پوپک و مشماشالله»، «ورورد آقایان ممنوع»، «شهرموشها» فیلمهایی هستند که او بعد از سال 88 تهیهکنندگی آنها را عهدهدار بوده. از این گفته حکمت که؛ “در سالهای اخیر سینمای اجتماعی و مستقل با موانع بسیاری روبهرو شده و تا حذف فاصلهای ندارد” چنین تعبیر میشود او در این سالها با تهیهکنندگی فیلمهای کمدی با رگههای اجتماعی راهی میانه را در پیش گرفته.
تاکید دو فیلم نمایش داده شده حکمت که اتفاقا با کشوقوسهای فراوانی به اکران درآمدند بر ابعاد اجتماعی و روانشناسی زن در جامعه ایران است که مشقتها و نیازهای زنان را در نسلها و طبقات مختلف اجتماعی نشان میدهند. فضای رئال حاکم بر فیلم به دلیل تصاویری باورناپذیر و تاکیدهایی ناپخته؛ اغراقآمیز جلوه میکند و به این دلیل است که آثار حکمت را باید فیلمهایی درست درنیامده بدانیم.
فریال بهزاد؛ جزء معدود فیلمسازان زنیاست که رده سنی کودک و نوجوان را مخاطب فیلمهایش قرار داد و کمتر دنبالهرو دغدغههای زنانه شد. او در نخستین قدم؛ فیلمنامهای از هوشنگ مرادی کرمانی را به نام «کاکلی» کارگردان کرد و «دره شاپرکها»، «مرد نامرئی»، «روزی که خواستگار آمد»، «شور زندگی» و «پرستوهای عاشق» ماحصل فعالیتش در طول سالهای 68 تا 89 هستند. بهزاد با چرخشی 180 درجه آخرین فیلمش را در ژانر اجتماعی به نام «حریر» میسازد که درباره مصائب دختر چاقیست که برای رهایی از معضل اضافه وزنش دست به هر کاری میزند. او دلیل دور شدنش از سینمای کودک را حقیر شدن و عدم جایگاه مناسب این ژانر عنوان میکند.
نیکی کریمی؛ با وجود سابقه یازده سال کارگردانی اما بیشتر به عنوان بازیگر از او یاد میشود. او این گلایه خود را که چرا به عنوان کارگردان جدی گرفته نمیشود را از تریبونی که در سی وسومین جشنواره فیلم فجر در اختیار داشت سعی کرد به گوش مسئولان برساند که نتیجه این گلهمندی کسب دیپلم افتخار برای نویسندگی و کارگرانی «شیفت شب» بود. کریمی تاکنون در بیش از 50 فیلم ایفای نقش داشته و میتوانیم او را تنها بازیگر ـ کارگردان زنی بدانیم که در فیلمهایش به سبک کارگردانهای مرد جلو و پشت دوربین توامان حضور دارد.
کریمی؛ کارگردانی را با «یک شب» در سال 83 شروع کرد و با «چندروز بعد» در سال 85 و «سوت پایان» در سال 89 سعی کرد در این حرفه خود را پخته کند. «شیف شب» فیلم شرکت داده شده در جشنواره سالگذشته فجر اوج بلوغ کریمی تا امروز در فیلمسازیست. نمایش معضلات اجتماعی با محوریت کارکتر زن که اغلب خود او نقشش را بازی میکند مسیری ست که این بازیگر ـ کارگردان تا به امروز پیموده.
میان فیلمسازان زن ژانر جنگ نیز با نام انسیه شاهحسینی عجین است. او در سال 83 «غروب شد بیا» را میسازد و در ادامه با وفاداری به سبکی که برگزیده «شببخیر فرمانده»، «پنالتی» و «زیباتر از زندگی» را کارگردانی میکند. او با وجود اینکه در انتخاب ژانر میان همجنسانش بیرقیب است اما فیلمهایش به جز در مراسم دولتی و تجلیلِ مسئولان بازتاب پررنگی پیدا نمیکنند و در باز کردن جایی در گیشه و میان مردم نیز ناتوان میمانند.
«عصر جمعه»؛ تنها فیلم سینمایی مونا زندی حقیقیست که او درادامه راه فیلمسازان زن ماقبلش میسازد. نامِ فرید مصطفوی ـ فیلمنامهنویس زیرپوست شهر، خونبازی، زندان زنان ـ به عنوان نویسنده کافیست تا بدانیم با چه فیلمی طرف هستیم. تجاوز، رانده شدن از خانه پدری، به دنیا آمدن بچهای نامشروع، زندان و فرزندی یاغی و سرکش. مضامین انتقادی ـ اجتماعی هستند که فیلمساز برای ساخت اولین فیلمش سراغ آنها میرود.
مانیا اکبری؛ به القابی چون تابوشکن و ساختارشکن معروف است. او را در ایران به عنوان هنرمند زنی میشناسند که با شجاعت و جسارتش تصاویر و افکار ذهنیاش را بیپروا مطرح میکند. او؛ زاویه دوربینش را برای ساخت «بیست انگشت» اولین فیلم بلند سینماییاش روی رابطه زناشویی زوجی تنظیم میکند که میان مهد سنتی که در آن متولد شدهاند و گرایشهایشان به مدرنیته معلقاند. فیلم با پرداختن به عمقیترین و شخصیترین روابط این زوج دست روی موضوعی میگذارد که علیرغم تابو بودن، دغدغه بسیاری از زوجهاست. این صحیح که اثر اکبری نمونه تقلیدیست از عباس کیارستمی اما میان فیلمهای کارگردانهای نسل جدید زن؛ او را باید جسورانهتر تلقی کرد. فیلمساز در ادامه فعالیت سینماییاش «4+10» را که درباره تجربه شخصی او با مرگ و پشتسر گذاشتن یک دوره سرطان است میسازد. اکبری سومین فیلمش را همزمان با مستند تلویزیونیاش درباره اعدامِ بهنود شجاعی به نام «سی دقیقه» میسازد. «یک، دو، یک» در فستیوالهای متعدد بینالمللی شرکت داده میشود و جوایزی را نصیب سازندهاش میکند اما از گرفتن مجوز نمایش در ایران محروم میشود. بعد از سال 88؛ او که فضا را برای بیان منویاتش تنگ میدید وطن را ترک میکند و فیلم ناتمامش را با تغییر نام به «از تهران تا لندن» در لندن به اتمام میرساند.
شالیزه عارفپور؛ با ساخت «حیران» و با تکیه بر یک تجربه و مسیر رفته که رخشان بنیاعتماد آغازگرش بوده. اصرار دختری ایرانی در عشق به پسری افغان را در فضایی کلیشهای و هندی تصویر میکند. و «حیران» میشود تلاش او برای نشان دادن معضلات اجتماعی.
پریسا بختآور؛ با تنها یک فیلم سینمایی و تجربه ساخت دو سریال «پشت کنکوریها» و «من یک مستاجرم» در زمره کارگردانهای متفاوتِ زن سینما قرار میگیرد. او با ساخت فیلم کمدیاجتماعی «دایره زنگی» در سال 86 این قاعده نانوشته میان زنهای کارگردان را بهم میزند که تنها وظیفهشان نشان دادن غمها و محنتهای زنان سرزمینشان با فضایی حزنآلود است. این فیلم کمدی به مثابه پازلی عمل میکند و با ارتباط دادن داستان زندگی آدمهای فیلم و ایجاد موقعیتهای کمدی نگاه اجتماعی نویسنده ( اصغرفرهادی) تقابل سنت و مدرنیته، تضاد و شکاف نسلها، فقر و انحراف، روسپیگری و نقش ماهواره روی زندگی هر یک از این افراد را روایت میکند. و نهایتا فیلمی که با زبان شوخی و خنده ، تناقضها و بحرانهای اجتماعی رایج در جامعه را به تصویر می کشد پرفروشترین فیلم سال 87 نیز میشود.
مانلی شجاعیفرد در سال 90 «میگرن» را میسازد. و فیلمهای «خانوم» تینا پاکروان، «پنج ستاره» مهشید افشارزاده، «تراژدی» آزیتا موگویی، «شیار 143» نرگس آبیار محصول سال 92 هستند. سه فیلم «ناهید» آیدا پناهنده، «داره صبح میشه» یلدا جبلی و «روزمبادا» فائزه عزیزخانی نیز دست پخت سیوسومین جشنواره فیلم فجرند.
رو به فزونی گذاشتن کمیت فیلمسازان زن و رد شدن تعدادشان از “بیستانگشت” اتفاق خوشیمنیست و زمانی این کمیت میتواند به جریانی تاثیرگذار تبدیل شود که به ورطه تکرار گرفتار نشود. راه رفتهای که پیشینان رفتهاند مسیری جدیدی را باز نخواهد کرد. خلاقیت و تعریف الگوهایی تازه و امتحان پسداده نشده به دور از شعار و هیجان؛ دوپینگیست که فیلمهای زنانه سینمای ایران بدان نیاز دارد. فیلمسازانی که باید نگاهی لانگشاتتر به جامعه و سینما داشته باشند و با حرکت دادن دوربینهایی که روی سه پایه ثابت ماندهاند زوایایی ندیده را در فیلمهایشان به تصویر درآورند.
منبع:ايلنا
Saturday, 23 November , 2024