یادداشت-كوروش الماسي:در چند ماه اخیر عرصه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به طور نامطلوبی بیش از همیشه دچار نوسانات گوناگون شده است. گواه این امر بی نظمی در بازار ارز و طلا، هجمه های پیوسته سوداگران سیاسی به جريانهاي مختلف، خروج آمریکا از برجام و پیامدهای گوناگون این خروج بر زندگی روزمره شهروندان، دخالتهای مغایر منافع و امنیت ملی برخی سیاست بازان و صاحب منصبان در امور روابط خارجه که به هیچ وجه انعکاس نظرات و خواست عمومی نبوده و…است. مجموع این نوسانات در عرصههای اجتماعی، سیاسی و روابط خارجه که بخش وسیعی از شهروندان ایران زمین را متحمل فشارهای بیسابقهای کرد و موجب برخی تجمعات و اعتراضات خیابانی شد؛ اعتراضات رو به گسترش خیابانی که خوراکی تبلیغاتی برای بدخواهان خارجی و برخی عوامل داخلی خارجنشین، کشور بود، همانند زنگ خطری برای دلسوزان وطن شد.
دغدغه دلسوزان
وطن دوستان نگران از شرایط بسیار نامطلوب و طاقت فرسای زیست روزمره شهروندان که موجب اعتراضات خیابانی شد، اقدام به صدور بیانیه و بیان نگرانی خود از پیامدهای احتمالی وضع موجود، کردند. شاید نکته مشترک همه بیانیهها و اظهار نظرها این مهم بود که اگر برای برون رفت از شرایط فعلی اقدامی عاجل صورت نگیرد، منافع و امنیت ملی بهطور جدی به مخاطره خواهد افتاد. به ضرورت باید گفته شود که کشور نیازمند اقدام و عمل عینی و نه انواع بیانیه هاست زيرا چالشهای ملی بسيار خطر ناک در عرصههای روابط خارجه، اقتصادی، سیاسی، ناکارآمدی بی سابقه مدیریت کلان و… با بیانیه حل و فصل نمیشود. شهروندان زیر انواع فشارهای طاقت فرسا، نیازمند اقدامات عملی و قابل لمس در راستای بهبود امور و کاهش درد و رنج فراوان روزمره هستند و به بیانیه نياز ندارند. با این اوصاف ضروری است تا پرسش شود چه باید کرد؟
هشدار به اصلاحطلبان
به باور نگارنده پاسخ به پرسش چه میخواهیم پیش شرط پاسخ به پرسش چه باید کرد، است. از این رو و در راستای مقابله با چالش های روز افزون در عرصه های گوناگون که فقط برآیند ناکارآمدی مدیریت کلان است، نکاتی نگاشته می شود. ناکارآمدی مدیریت کلان در عرصه های اقتصادی، سیاسی، روابط خارجه، فرهنگی، آموزشی و پرورش و… به هیچ وجه قابل کتمان یا توجیه پذیر نیست. اما شاید نگران کننده تر از انواع چالش های گوناگون اجتماعی در سطح ملی، فقدان چشمانداز باشد؛ به اين معنی که ابهام جدی در اندیشه ها، طرحها و برنامه ها مدیریت کلان برای هدایت آینده کشور وجود دارد. متاسفانه دغدغه ها، اهداف و عملکرد بخش قابل توجهی از صاحب منصبان و سیاستورزان معطوف به چگونگی حفظ جایگاه ها و منافع شخصی است (قطره ای از حقایق در فرایند استیضاح وزیر کار و امور اجتماعی در مجلس آشکار شد). امری بسیار بدیهی و اجتناب نا پذیر است که اگر ، جناح ها و صاحب منصبان انتصابی و انتخابی از جمله اصلاح طلبان نتوانند، چالش های ملی و دشواریهای روزمره شهروندان را بهبود ببخشند، ناگزير و به ضرورت از صحنه سیاسی و مدیریتی حذف خواهند شد.
ابهام چالشي
به باور نگارنده اصلیترین چالش سیاسی این است که موضوع یا هدف سیاستورزی مشخص نیست. برخی سیاستورزان و صاحبمنصبان در پی تحقق آرمان امت هستند، برخی در پی رفع مشکلات مستضعفان جهان، برخی بعد از گذشت چهار دهه به دنبال صدور آرمانها و اهداف اولیه انقلاب هستند، برخی در پی اصلاح امور اجتماعی و سیاسی هستند، برخی سوداگران مردم را هدف یا موضوع سیاست ورزی قرار می دهند و… اما تمام این اهداف بسیار مبهم و غیر کاربردی است و همین ابهام در هدف سیاست ورزی ریشه بیشتر چالشهای مدیریت کلان حاکمیت است. بنا به تعریف، تنها و کاربردیترین اهداف سیاسی تحقق منافع ملی است كه یک تعریف بیشتر ندارد. اینکه تمام شهروندان به غذا، لباس، مسکن، کار، آموزش، بهداشت و درمان، امنیت و…. دسترسی داشته باشند. هر هدف سیاسی بهجز تحقق منافع ملی جهل، سوداگری یا توهم است. تلاش برای تحقق منافع ملی، اعتبار و مشروعیت همه سیاست ورزان و صاحب منصبان در تمام سطوح و با هر اعتقاد و تخصصی است؛ شفاف و قابل ارزیابی بودن اهداف سیاسی حاکی از صداقت و وطن دوستی است.
پويايي و كارآمدي
کاربردی ترین شیوه کارآمدی حاکمیت پویایی آن است. برای مقابله و خنثی کردن اقدامات بدخواهان کشور و نظام بسیار حیاتی است که حاکمیت کارآمد شود. بنابر شواهد فراوان میتوان ادعا کرد که انواع چالشهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، روابط خارجه و… برآیند ناکارآمدی ناشی از عدم پویایی حاکمیت است. از این رو طرح این پرسش که دلیل عدم پویایی حاکمیت چیست؟ توجیهپذیر است.
بحران كشوري
اگر به طور اجمالی حاکمیت را متشکل از دو نیروی عمده سیاسی تصور کنیم، آنگاه میتوان گفت یک بخش (اصولگرايان) به بن بست ایدئولوژیکی رسیده و بخش دیگر (اصلاح طلبان) دچار افسردگی سیاسی شدهاند. بنا بر شواهد بیشمار تاریخی، منطق حاکم بر نظم امور در جهان طرف حساب اصولگراهای غیر قابل انعطاف خواهد بوداما در این موجز تنها نکاتی پیرامون خروج اصلاح طلبان از افسردگی سیاسی مطرح می شود.
پيشنهادي اصلاح طلبانه
به باور نگارنده در شرایط فعلی تنها و کاربردیترین راهکار برون رفت اصلاح طلبان از افسردگی سیاسی به منظور حل وفصل چالشهایی که منافع و امنیت ملی را در معرض مخاطرات جدی قرار داده، تغییر هویت است. اینکه هویت ملیگرایی به ضرورت باید جایگزین هویت اصلاح طلبی شود. لازم است گفته شود نقد اصلاح طلبی تنها نقدی مفهومی است. نکاتی در راستای تبیین ایده تغییر هویت لازم است و در این راستا تبیینی بسیار ساده از مفاهیم اصلاح طلب، ملیگرا و افسردگی ارائه میشود. از مفهوم اصلاح طلب متوجه نمیشویم اصلاح برای کی؟ برای چه؟ به نفع چه کسانی؟ از نظر مفهومی هر کس که با هر هدف و به هر دلیلی که از شرایط که در آن قرار دارد نارضی و برای بهبود آن تلاش کند، اصلاح طلب تلقی میشود. اما نکته حایز اهمیت اینکه از مفهوم اصلاح (طلب) نمیتوان اهداف و دلایل یکسانی برای نیاز به تغییر شرایط اجتماعی و سیاسی استنتاج کرد. براي مثال اصولگراها، برخی بدخواهان داخلی خارج نشین حاکمیت، بدخواهان خارجی حاکمیت که مایلند در حاکمیت ملی تغییراتی صورت گیرد و… را در قالب تعریف اصلاح طلبي ميدانند و همین ابهام مفهومی موجب ناکارآمدی، سردرگمی و محدودیت عمل برای کارآمدی و تاثیرگذاری وطندوستان بر فرایند کلان تصمیم سازی و تصمیمگیری میشود. اما برخلاف اين نوع تفكر اصلاح طلب، در مفهوم ملیگرایی هدف و دلایل سیاست ورزی شفاف و مشخص است و همین شفافیت مفهومی ملیگرایی بنیاد اهداف، اندیشهها، طرح ها، راهکارهای و… مشروع، کاربردی، قابل سنجش و در نتیجه ابتکار عمل و کارآمدی سیاست ورزان وطن دوستان می شود.
گفتني است سادهترین تعریف روانشناختی افسردگی این است که هنگامی که فرد با چالشهای متعدد روبه رو می شود اما به دلایل گوناگون ناتوان از ایجاد راهکارهایی برای مقابله و حل و فصل آنهاست، فرد دچار نوعی از کارافتادگی رفتاری، اندیشه ای و عملکردی می شود. به واسطه محدودیتها، برخوردها و گاهي فشارهایی که در سالهای اخیر بر اصلاح طلبان صورت گرفته، آنها دچار افسردگی(ازکارافتادگی عملکردی)سیاسی شدهاند. به باور نگارنده تغییر هویت موجب حمایتهای بیشتر شهروندان، مشروعیت و اعتبار، اعتماد به نفس و در نتیجه ایجاد ابتکار عمل ضروری به منظور مشارکت در فرایند تصمیمسازی و تصمیمگیری مدیریت کلان خواهد شد. نبايد فراموش كرد كه ملت مجموع شهروندان تحت مدیریت یک حاکمیت است و واژه ملی به امور یا پدیده هایی که مربوط یا معطوف به ملت است، گفته ميشود، بنابراین ملیگرا صفت افراد و سیاست ورزانی است که هدف سیاست و سیاستورزی را تنها رسیدگی، حل و فصل و مدیریت دغدغهها، نیازها، اهداف، خواسته ها و…همه شهروندان یا ملت میدانند. سیاست ورزان ملیگرا قرنهاست که صادقانه و مخلصانه خادمان دین و کشور بودند و هستند. در طول تاریخ ایران زمین کاربردی و پایدارترین اندیشه ها، راهکارها و راهبردهای سیاسی توسط ملیگراهای مومن، متدین وطندوست اراه شده است. برای اذهان ملی گرا منافع ملی ثابت و تمام امور دیگر اجتماعی و سیاسی متغیر هستند. به عبارتی معیار یا سنگمحک ضروریات، الزامات، بایدها و نبایدها و… در عرصه های اجتماعی و سیاسی، منافع ملی است. به اين معنی که تمامی اندیشه ها، راهکارها، طرح ها و راهبردهای سیاسی مناسب با شرایط در راستای تحقق منافع ملی تغییر و بهروز رسانی میشوند. تنها باور ابدی، مشروع، نامتغیر، غیر قابل فروش یا مذاکره و… سیاستورزان ملیگرا منافع ملی، سربلندی، رفاه و اقتدار ایران است.
تحولطلبي اصلاحطلبانه
با هویت فعلی اصلاح طلبان امکان و توانایی نمایندگی مطا لبات همگانی را ندارد. به این دلیل ساده که پیگيری و تحقق مطالبات شهروندان نیازمند ابزار قدرت است. ابزار قدرت اصلاح طلبان برای پیگیری و تحقق مطالبان شهروندان و انواع چالشهای ملی در عرصههای اقتصادی، سیاسی، روابط خارجه و… کدام است؟ مدتهاست که مهمترین فعالیت اصلاحطلبان تنها برپا کردن انواع جلسات، صدور بیانيه، تحلیل و نقد شرایطی است که شهروندان هر روز و هر ثانیه با پوست و گوشت خود لمس میکنند. در اطاقها و اماکن گرم و نرم و نوشیدن چای و فقط شرایط را نقد و تحلیل کردن و صدور بیانيه، برای شهروندان نان شب نخواهد شد یا موجب نمی شود خانواده ها به دليل مشکلات اقتصادی طلاق نگیرند! موجب نمیشود شهروندان نیازمند اعضای بدن خود را براي بدهی و نیاز نفروشند؛ موجب نمیشود نوجوانان شب ها در سطلهای آشغال به دنبال روزی حلال نباشند، یا موجب نمی شود برخی سیاست ورزان و صاحب منصبان از توهمات ابدی بیرون بیایند و… وطن دوستان برای حل و فصل چالشهایی که به طور جدی منافع و امنیت ملی را به مخاطره انداختهاند نیازمند ابزارهای قدرت به منظور مشارکت و تاثیرگذاری بر فرایند تصمیمسازی و تصمیمگیری هستند.
ملي- مذهبي بودن و منافع كشور
به باور نگارنده هویت ملیگرایی میتواند ابزارهای لازم برای تحقق اهداف منافع ملی و پایداری امنیت ملی در اختیار سیاست ورزان وطن دوست قرار دهد. یک ملت، یک تاریخ، یک فرهنگ؛ نتیجه اینکه فقط یک هدف سیاسی باید مشروعیت و هویت تمامی سیاست ورزان در همه سطوح اقتدار، سربلندی، رفاه، و امنیت ایران باشد. هر هدفی به جز اقتدار، سربلندی، رفاه و امنیت ایران نامشروع، غیر اخلاقی و غیر قانونی است. یک ملیگراي مومن و متدین هرگز تخلف نمیکند، هرگز منافع فردی را به منافع ملی ارجح نمیداند و مهمتر همه با ارزشترین صفت یک ملیگرا این است که آرزو دارد در خاک ایران و نه در خاک بیگانگان و بدخواهان ایران رهسپار خانه ابدی شود.
پژوهشگر و عضو دفتر اقتصاد و توسعه
- نویسنده : کروش الماسی
Tuesday, 26 November , 2024