بههمریختگی ذهن شاعر کاملاً مشهود است این بهمریختگی مرا از دفاع مقدس و عاشورا دور کرد و نمیتوانم مطمئن باشم که شاعر به اهدافی که در پی جمع آوری این مجموعه بوده رسیده یا نه؟!
خبرگزاری فارس-گروه ادبیات انقلاب اسلامی: آیا شاعران ذهن منظم دارند؟ پیش از پاسخ به این سوال باید به مفاهمه ای در مورد دو کلمه شاعر و نظم برسیم. به راستی شاعر به چه کسی می گویند؟ سالهاست در انجمن ها و جلسات اساتید بزرگ حضور پیدا کرده ام و هرکدام تعریفی از شاعر ارائه کرده اند. استادی آن کسی که تنها شعر می نویسد را شاعر می داند.
استاد دیگری آن کسی را که زندگی شاعرانه ای دارد را شاعر خطاب می کند و بعضی دیگر هر دو جماعت را و حتی گروه محدودی نیز هستند که هیچ کدام را شاعر نمی دانند. البته در اینجا باز می بایست به مفاهمه ای در مورد تعریف شعر برسیم که این خود دگرگونی های ذهنی دیگری را می طلبد و ما فرض را بر آن می گذاریم که به تعریف اولیه ای از شعر رسیده ایم. از اینجا جمله قبلی را قطع می کنم تا تعریفی از نظم داشته باشیم.
به راستی نظم چیست؟ گروهی معتقدند یک مجموعه منظم از اجزا و اجزایی تشکیل یافته که با همکاری هماهنگ و به موقع هدفی را دنبال می کنند. گروهی دیگر معتقدند نظم معنای روشنی دارد و در مقابل هرج و مرج قرار می گیرد و در لغت گردآوردن و … ، گروهی دیگر روابط بین اجزا پدیده ها …! بگذریم.
باز هم به همان مفاهمههای اولیه رسیدیم و این یادداشت مجال ادامه را به من نمی دهد. چندی پیش مجموعه شعری با عنوان «تفنگ را از لغت نامههای جهان برخواهم داشت» را خواندم. این مجموعه به قلم غلام امینی دومشهری است و با توجه به استناد مقدمه نویسش و تعدادی از شعرها موضوع دفاع مقدس، جنگ و واقعه عاشورا را پیگیری می کرد و اما پیش از رفتن به عمق معنای هر شعر در صورت کلمات خیره شده بودم و به این فکر می کردم که ذهن شاعر چقدر دگرگون و به هم ریخته است.
این پریشانی و دگرگونی در لایه زبان بسیار مشهود بود آنقدر که شاعر گاهی در سطرها ناخودآگاه افسار زبان فارسی از دستش خارج می شود و جمله را مشکوک به پایان می رساند. این شک تنها از آن مخاطب است، زیرا نمی داند چه قسمتی خودآگاه و کجا ناخودآگاه مقصودهای شاعر پشت آن پنهان شده است. مخاطب پی نمی برد که شاعر به تسلط زبانی رسیده است و بعد قواعد را بهم ریخته یا نه؟
"و من کودکی مان را از روی دیوار پایین می آورم
هر پنج شنبه. "
به هم ریختگی ذهن شاعر در بیشتر مواقع موجب خلق و ایجاد فضای جدید می شود اما همین احتمال را نیز ایجاد می کند که شعر خلق شده به تکامل خود نرسد . شاعران زیرک در این مواقع برای آنکه از طبیعت خلق و نوآوری در جریان این دگرگونی ذهنی دور نمانند خود را آزاد می گذارند و متن را خلق می کنند اما چندی بعد دوباره و دوباره برای ویرایش آن بر می گیردند و خلاء پوشانی می کنند.
غلام امینی شاعری ست خودمانی و دوست داشتنی در شعرهایش. اما این مزیت و صمیمیت در اوج خلق تصاویر زیبا بر صورت و زبان آسیب بسیاری زده است و زبان اجازه ورود و عمق بخشی معنا را گرفته است.
در این مجموعه شاعر دردهای مشترکی با مخاطبانش دارد و این دردها را با نزدیک ترین عناصر اطراف خود ترکیب می کند و شعر بومی می سازد.
چشمان تو بندری ست
که بازار اِوَزی هایش آدم را عوض می کند
با آدم ها شوخی ندارد
پا تو کفش بوتیک ها هم می کند
از نخل های بلوار ادکلن می خرد
تعارف می کند به سنگ های پیاده رو
بعضی وقت ها هم می رود
به قلعه ی پرتغالی ها
سری هم بهه معدن گِلک می زند
باید بروم
گِله کنم
از حمّام گله داری
که این روزها آب هایش کمی شور شده است
چشمان تو بندری ست
که دارد کم کم کور می شود
باید بیایی
دستش را بگیری
از نخل ها پایینش بیاوری
بندر هم پسر خوبی ست
حتی اگر کور هم باشد.
شاعر در این مجموعه تعداد 36 شعر را در کنار هم به چاپ رسانده است. پس از مرور کلیه آثار هرچند به هم ریختگی ذهن شاعر کاملاً مشهود است اما ممکن است مخاطب در ذهن خود دلایل موجهی برای این به هم ریختگی و عدم نظم، پیدا کند. هر چند این بهم ریختگی مرا از آن دو موضوع دفاع مقدس و عاشورا دور کرده است و نمی توانم مطمئن باشم که شاعر به اهدافی که در پی آن طی سرایش و جمع آوری این مجموعه بوده است رسیده یا نه؟!
انتهای پیام/و
Saturday, 28 December , 2024