او چنان درخشيده بود كه اصولگرايان گمان ميكردند ميتوانند با برجسته كردنش روحاني را كنار بزنند. جسارت اصلاحطلبانه او مقبول افتادهبود از همين روي او بيش از ٤ سال مانده تا انتخابات ١٤٠٠ به يك كانديداي بالقوه تبديل شد.
ندای گیلان-مرجان زهراني:«شما چطور اين حق را براي خود قائل هستيد كه راجعبه كانديداتوري من كه سابقه بيشتر و بهتري دارم اظهارنظر كنيد. من از دهستان شروع كردم، شهرستان بودم، استاندار بودم، وزير بودم، معاون اول هستم و طبيعي است كه اگر بخواهم به دنبال مسووليت جديدي باشم بايد خود را در معرض نظر مردم قرار دهم. چرا شما و دوستانتان آنقدر برآشفتهايد؟» اين جملاتي بود كه اسحاق جهانگيري، معاون اول روحاني و كانديداي انتخابات رياستجمهوري سال ٩٦ در مناظرهاي انتخاباتي خطاب به قاليباف گفت كه كانديداتوري همزمان معاون اول و رييسجمهوري را پديدهاي عجيب خوانده بود.
مرد محجوب اصلاحات كه پلههاي سياست را آرام آرام پيمود تا روزگاري در قد و قامت كانديداي رياستجمهوري پشت تريبون بايستد با اينكه ميخواست انصراف از انتخابات را براي وزرات كشور ارسال كند اما چنان استوار پا به عرصه رقابت گذاشت كه در ميانه راه برخي ميگفتند او آمده كه بماند. اما جهانگيري آمده بود تا مكملي براي حسن روحاني باشد.
شايد پيش از آغاز مناظرههاي انتخاباتي كمتر كسي تصور ميكرد كه جهانگيري همانجايي بايستد كه حسن روحاني در خرداد ٩٢ ايستاد. او به گونهاي عمل كرد كه در كنار پويش #تا ١٤٠٠ با روحاني در فضاي مجازي عدهاي نيز سخن از «تا ١٤٠٨ با جهانگيري» بگويند. او توانست در سه مناظره سهساعته بدنه اجتماعي حامي روحاني را قانع كند كه گزينه مطلوب اصلاحات براي انتخابات است.
با اين حال جهانگيري بايد رداي كانديداتوري را از تن درميآورد، پشت سر شيخ حسن روحاني ميايستاد تا او را تا پاستور بدرقه كند و در دولت دوازدهم باز هم همچون نوبه قبل دست راست رييسجمهوري باشد.
جهانگيري حالا هر چقدر در جلوت دولت پررنگ است در خلوت آن گويي با مصايب فراواني مواجه است. او شايد به عنوان معاون اول دولت و در روز پرمشغله رييسجمهوري براي ملاقات و دريافت استوارنامههاي سفراي فنلاند و تانزانيا، پيام رسان نگاه دولت اعتدال، در مراسم آيين بازگشايي نمايشگاه مطبوعات كشور پشت تريبون ميرود و پيام تشكر رييس دولت را به اهالي رسانه ابلاغ ميكند و از مسائلي سخن ميگويد كه يادآور روزهاي مناظره است اما چه كسي است كه شايعات و خبرهاي رنگ و وارنگ درباره كمرنگ شدن نقش او و قهر او از دولت را نشنيده باشد. خبرهايي كه گويا از كوچهپسكوچههاي كاخ رياستجمهوري به شكلي غير رسمي در جيب رسانهها و افكار عمومي قرار گرفته است.
اخباري كه ديروز به نقل از جهانگيري در مراسم افتتاحيه جشنواره مطبوعات در باب فساد نهادينه شده و رسانههايي كه نبايد در بيان اين فساد ريشه دوانده از صدر تا ذيل كشور لكنت زبان بگيرند و سكوت كنند، منتشر شد همه وضعيت و موقعيت اسحاق جهانگيري را به نمايش نميگذارد.
او شايد ديروز به رسانهها توصيه كرد كه در ماجراي فساد، لكنت زبان نگيرند و سكوت اختيار نكنند اما اين روزها سكوت جهانگيري در برابر شايعات خموشي نقش او در دولت، خودش فرياد است. همين بود كه اسحاق جهانگيري كه هفته گذشته فرستاده رييسجمهوري به تركيه، مهمترين متحد استراتژيك ايران در منطقه بود تا در ديدارهايي دوجانبه به نيابت از رييس دولت تصميمگيري كند مدتي است ترجيحش در سياست داخلي سكوت است و چه كسي ميتواند سكوت معاون اول دولت اعتدال را نشنود و نشنيده بگيرد؟
اما پرسش اينجاست؛ سرچشمه سكوت سياستمدار كاركشته اصلاحطلب در دولت كجاست؟ چرا اسحاق جهانگيري، اين زبان گوياي اصلاحطلبان و راديكالگريزان در انتخابات رياستجمهوري بياعتنا به همه حرف و حديثهاي مرتبط با خود سكوت كرده است؟
دولت دوازدهم
«اكنون كه دوره تبليغات رو به پايان است و بحمدالله جناب آقاي دكتر روحاني با عبور از ميان همه بداخلاقيها و بيانصافيها توانسته است در معرض اقبال چشمگير ملت قرار گيرد. من بار اين مسووليت را از خود برداشته ميدانم و با اعلام كنارهگيري از كانديداتوري، تمام توان خود را در خدمت حمايت از دكتر روحاني و پيشبرد برنامههاي آينده ايشان قرار ميدهم.» اين بخشي از بيانيه انصراف جهانگيري بود كه شب ٢٦ ارديبهشت منتشر شد تا توصيفي باشد از نقش انتخاباتي جهانگيري. از همين رو شايد بسياري انتظار داشتند اسحاق جهانگيري در دولت دوازدهم بيش از گذشته موثر باشد چه آنكه او همه داشته و اندوختهاش را خرج منافع ملي كرده بود با روحاني دوباره به پاستور برسد.
جهانگيري گرچه بر مسند معاون اولي باقي ماند اما مجموعهاي از اتفاقات دولت باعث شد اينبار در مقابل دولت سكوت خود را تداوم بخشد. انتظار ميرفت جهانگيري به واسطه نقش كليدي و تكميلي كه در انتخابات ايفا كرد نقش موثرتري در چينش كابينه داشتهباشد و شايد بتواند راه ورود به هيات دولت را براي هممسلكانش هموار كند اين اتفاق اما رخ نداد و جهانگيري در روند چينش كابينه تاثيرگذار نشد.
در جريان روند چينش كابينه، روحاني تصميم گرفت سه ليست پيشنهادي از نزديكانش دريافت كند. يكي از همين نزديكان جهانگيري بود اما خروجي تصميم رييسجمهور با ليست معاون اول خاصه در وزارتخانههاي اقتصادي كمترين اشتراكي نداشت و پيشنهادات اقتصادي او براي كابينه ناديده گرفتهشد. روحاني حتي گزينه جهانگيري براي وزارت صنعت را هم نپذيرفت.
همچنين با وجود اينكه در دولت گذشته مديريت تيم اقتصادي بر عهده معاون اول بود اما اينبار براي محمد نهاونديان سمتي تازه خلق شد تا او معاون اقتصادي رييسجمهور در دولت دوازدهم باشد. شنيدهها از نهاد رياستجمهوري حاكي از آن بود كه صداي او حتي در مورد ضعفهاي تيم رسانهاي دولت شنيده نشد. تصوير جهانگيري اما براي بازيگران سياسي، تجار، مردم كوچه و بازار و حتي جماعت كثيري از كارمندان و كارگزاران دولت چيز ديگري است. آنها او را مرد شماره ٢ دولت ميدانند و با همين نگاه مراجعات و مطالبات و خواستههايي در قواره مرد شماره دو دولت از او طلب ميكنند اما اينكه پاسخي ميگيرند يا خير محل پرسش است. چه آنكه گويي كاري از دست اسحاق جهانگيري براي آنها برنميآيد. اين اما بازهم، همه مصايب اين سياستمدار كرماني نيست. عمر دولت روحاني به سه ماه نرسيده برادر جهانگيري در كرمان بازداشت و به تخلفات مالي متهم شد.
اما خط قرمز معاون اول كه رييس ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادي هم هست نه خانواده و نزديكان كه قانون است با اين حال در سخنرانياش اين را هم فراموش نكرد كه بگويد كاش برخوردها سياسي نباشد.
چيدن اتفاقات گوناگون كنار هم باعث بروز يك شايعه شد. شايعات ميگفت حلقه نزديكان رييسجمهور تصميم گرفتهاند معاون اول را محدود كنند. او البته در همان ساعتهاي انتشار شايعه مشغول مذاكره با مقامات تركيه بود تا راهي براي بحران منطقه بيابند.
مجموعه اين عوامل در كنار هم شايد سكوت اين ماههاي جهانگيري را توجيه كند. سكوتي كه به نظر ميرسد ادامهدار باشد اما قطعا نبايد و نميتواند به حذف جهانگيري منجر شود چرا كه روحاني به خوبي ميداند اسحاق جهانگيري نماد و نمايي از بدنه اجتماعي او در كابينه است و تضعيف او به مثابه ناديده گرفتن آرايي است كه به نام حسن روحاني به صندوق ريختهشده است.
جهانگيري در تمام اين چهار سال هربار كه در كانون شايعات قرار گرفته با سكوت آن را از سر گذرانده است. اينبار هم سياستش همان سكوت است. پوشه مدارك شخصي او شايد يكبار ديگر و در بهار ١٤٠٠ لازم شود. اينبار ديگر انصرافي در كار نخواهد بود. اين را ميشود از تبار سياستورزي اسحاق جهانگيري برداشت كرد.
اسحاق جهانگيري كيست؟
سياستمدار كرمانيزاده سالهاي آغازين انقلاب يك دانشجوي ٢١ ساله بود كه در سال ٥٨ كار خود را از روستاهاي بم آغاز كرد. نخستين شغل رسمي او پس از دستور امام براي تشكيل جهادسازندگي در يكي از دهستانهاي مرزي سيستان و بلوچستان بود. پس از آن هم مسووليت جهاد سازندگي جيرفت را برعهده گرفت.
جهانگيري همانطور كه خود در مناظره تلويزيوني در پاسخ به قاليباف بر آن تاكيد داشت پلههاي سياست را آرام آرام و با كار اجرايي بالا آمد. سال ٦٣ مسوول جهادسازندگي كرمان شد. محبوبيتش در استان به ويژه جيرفت كه مسووليت خود را در اين شهرستان آغاز كردهبود آنقدر بود كه راهي پارلمان شود. از همين روي در دوره دوم و سوم مجلس نمايندگي مردم جيرفت را در مجلس برعهده گرفت.
پس از اينكه از نمايندگي مجلس فارغ شد بر صندلي غلامحسين كرباسچي تكيه زد. زماني كه كرباسچي راهي تهران شد تا به ساختمان شهرداري برود، اسحاق جهانگيري بر صندلي او در استانداري اصفهان نشست تا استانداري در دولت دوم اكبر هاشميرفسنجاني را هم به كارنامه اجرايياش بيفزايد.
دوره رياستجمهوري سيد محمد خاتمي فصل تازهاي را در مسووليتهاي او ايجاد كرد. جهانگيري در جاي و جايگاهي نشست كه تخصصش بود. با تصدي وزارت معادن و فلزات به كابينه اول راه پيدا كرد. اما تجربه وزارت او به همان ٤ سال ختم نشد، چرا كه در دولت دوم هم سيد محمد خاتمي او را برگزيد و او وزير صنايع و معادن شد.
پايان دولت خاتمي براي جهانگيري آغاز دوران عسرت بود. او هم مثل بسياري از كارگزاران دولت هاشمي و خاتمي، گوشهنشين شد. چهار سال اول رياستجمهوري محمود احمدينژاد عضو هيات علمي سازمان مديريت صنعتي بود. زماني كه فارغ از سياست ميتوانست با دانشجويان بگذراند اما از سال ٨٨ همچون بسياري ديگر از اصلاحطلبان به بازنشستگي اجباري رسيد و ترجيح داد دغدغههاي رسانهاي خود را در ماهنامه صنعت و توسعه متمركز كند.
دهه ٩٠، دهه بازگشت جهانگيري بود. روز پاياني ثبتنام كانديداهاي انتخابات رياستجمهوري او جايي حوالي ميدان فاطمي در خودرو منتظر بود تا ببيند تصميم آيتالله هاشمي چيست. قرار بود اگر هاشمي نيايد جهانگيري در انتخابات ثبتنام كند. دقايقي مانده به پايان مهلت قانوني ثبتنام خبر رسيد كه هاشمي در راه وزارت كشور است. هاشمي به وزارت كشور رفت و جهانگيري مدارك ثبتنامش را يك جاي مطمئن گذاشت تا شايد روزي به كارش بيايد كه آمد.
خرداد ٩٢ همهچيز براي اصلاحات شكل ديگري رقمخورد. محمدرضا عارف از گردونه كانديداهاي انتخابات كنارهگيري كرد تا اصلاحطلبان به روحاني راي دهند كه روزگاري با روحانيت اصولگرا گعده ميكرد و خاستگاهش جامعه روحانيت مبارز بود. اما اين تمام ماجرا نبود. قرار شد حسن روحاني در ميان انبوهي از همطيفان، دست راست خود را از ميان بانيان پيروزياش برگزيند. همين شد كه مرد مرضيالطرفين اصلاحات هم دوشادوش روحاني راهي پاستور شد. اصلاحطلبي كه ٨ سال با سيد محمد خاتمي در هيات دولت نشست و چند سال بعد فرستاده اصلاحطلبان در دولت روحاني شد. جهانگيري به انتخاب رييسجمهور معاون اول او شد.
بازگشت دوباره اسحاق جهانگيري اما كمحاشيه نبود. حضور يك اصلاحطلب شناسنامهدار بر جايگاه دومين مرد قدرتمند پاستور پيشبيني فشارهاي گوناگون را سخت نميكرد اما استراتژي مرد شماره دو دولت سكوت بود.
يكي از پر سروصداترين حواشي براي معاون اول ماجراي رانت ٦٥٠ ميليون يورويي بود. يك سال از روي كار آمدن دولت و حضور اسحاق جهانگيري در جايگاه معاون اولي نگذشته بود كه ماجراي واردات دانههاي روغني از سوي شخصي به نام «م. م» با كمك و همراهي برخي مسوولان دولت از سوي رسانههاي اصولگرا آغاز شد و نام رانت ٦٥٠ ميليون يورويي بر آن گذاشتند. همان زمان گرچه رسانههاي اين جريان نامي از اسحاق جهانگيري نبردند اما تلويحا او را به دست داشتن در رانت ٦٥٠ ميليون يورويي متهم كردند؛ موضوعي كه يكي از بانيان آن احمد توكلي، نماينده مجلس نهم بود. اين شايعات زايش شايعات ديگر را به دنبال داشت. برخي رسانهها آن زمان از اختلاف ميان حسن روحاني و جهانگيري در مورد همين موضوع كه رسانههاي جريان راست تمايل داشتند آن را رانتخواري دولت يازدهم بنامند، خبر ميدادند. عدهاي هم فراتر رفته و گفته بودند روحاني ديگر نميخواهد با جهانگيري كار كند. استراتژي جهانگيري اما سكوت بود.
در سالهاي دولت يازدهم جهانگيري بدل به اصلاحطلبي شد كه حالا همه از رابطه مناسبش با مقامات ارشد نظام هم خبر داشتند. او به سمت فرماندهي قرارگاه اقتصاد مقاومتي انتخاب شده بود و اين انتخاب محصول هرچه بود ربطي به حضور او در يك تشكل سياسي ليبرال مسلمان نداشت. چه آنكه در سرماي رابطه اصلاحطلبان و حاكميت هم او به همراه موسوي لاري و مجيد انصاري در بهمن ٩١ به ديدار رهبري انقلاب رفته بود.
اگرچه جهانگيري در قالب ديدارهاي رسمي و كاري در اين مدت بارها با رهبري انقلاب ديدار و جلسه داشت اما جنس ديدار زمستان ٩٥ با ديدارهاي قبلي تفاوت داشت. جهانگيري اينبار رفته بود تا درباره رابطه اصلاحطلبان با رهبري حرف بزند. ديداري كه مسووليتي تازه بر دوش او گذاشت روايتش از آن ديدار اينگونه بود: «البته ارتباط هميشه بوده است اما، از سال ٨٨ به بعد مقداري اين ارتباط دچار مشكل شد. وقتي هم در همانجا توضيح داده شد ايشان{رهبر انقلاب} در پاسخ به طرح اين موضوع گفتند كه از طرف ما كه اصلا قطع رابطهاي نبوده و ما مشكلي نداريم حال اگر تمايل داريد كه ارتباطي از سوي دوستان باشد، خود شما (بنده) باشيد.»
جهانگيري حالا نهفقط نماينده اصلاحطلبان در دولت كه راه ارتباطي آنها با رهبري معظم انقلاب نيز شده بود.
اما اندكي قبل از انتخابات ٩٦ داستان تازهاي از شايعه رابطه شكرآب روحاني و جهانگيري منتشر شد. حضور يك كانديدا در كنار روحاني اصرار اصلاحطلبان بود گرچه همان زمان زمزمههاي نارضايتي روحاني از اين طرح شنيده ميشد. ميگفتند روحاني راضي به كانديداتورياش نيست. هرچه بود روز شنبه ٢٦ فروردين ١٥ دقيقه مانده به اتمام نامنويسي براي انتخابات رياستجمهوري درهاي وزارت كشور بسته شد اما اسحاق جهانگيري هنوز از پلههاي ستاد انتخابات پايين نيامده بود تا صفحه نخست شناسنامهاش را روبهروي لنز دوربين عكاسان بگيرد. همه منتظر تصميم مهم مرد شماره دو دولت بودند. در حالي كه محمدباقر قاليباف در سالن براي خبرنگاران سخنراني ميكرد، خبر حضور جهانگيري در ستاد انتخابات منتشر شد تا خبرنگاران سخنراني تكنوكرات اصولگرا را نصفه و نيمه رها كنند و به استقبال جهانگيري بروند و براي نخستين بار فريم عكسي را از ثبتنام معاون اولرييسجمهوري در يك انتخابات به ثبت برسانند.
«در كنار روحاني هستم» نخستين رونمايي جهانگيري از نقش محولشده پس از ثبتنام بود؛ گزارهاي كه حضور در سايه جهانگيري را به اثبات ميرساند. تصميمي كه آنقدر براي معاون اول سخت بود كه از آن به عنوان سختترين تصميم زندگي سياسياش ياد كند و دير رسيدن به ستاد انتخابات را توجيه. اين تصميم اما باز به شايعات دامن زد؛ شايعه اختلاف ميان معاون و رييس.
با اين حال اسحاق جهانگيري باز هم استراتژي سكوت پيش گرفت و ترجيح داد به همه شبهات و شايعات در مناظرات پاسخ دهد. زماني كه حسن روحاني تصميم گرفته بود آرامتر از مناظرات سال ٩٢ باشد جهانگيري تمام قد پشت دولت روحاني ايستاد و به مرد شماره يك مناظره اول مبدل شد.
مناظرههاي ارديبهشت ٩٦ نگاهها به جهانگيري را تغيير داد. بدنه اجتماعي اصلاحات او را به عنوان كانديداي مطلوب پذيرفته بودند و حتي جستهگريخته ميگفتند كنار رفتن جهانگيري چندان هم به صلاح نيست. او چنان درخشيده بود كه اصولگرايان گمان ميكردند ميتوانند با برجسته كردنش روحاني را كنار بزنند. جسارت اصلاحطلبانه او مقبول افتادهبود از همين روي او بيش از ٤ سال مانده تا انتخابات ١٤٠٠ به يك كانديداي بالقوه تبديل شد. اصلاحطلب اهل تساهلي كه هم ارتباط خوبي با حاكميت دارد و هم مطالبات بدنهاجتماعي خاستگاهش را به خوبي ميشناسد.
بايد به انتظار نشست و ديد اصلاحطلبان چه واكنشي در قبال سكوت جهانگيري خواهند داشت؟
براي سرمايههاي اجتماعي محدوديت ايجاد نكنيم
صبح ديروز، ۶ آبان، بيستوسومين نمايشگاه مطبوعات در مصلاي تهران افتتاح شد. اينبار اما طبق عادت مالوف ۴ سال گذشته رييسجمهوري براي اجراي آيين بازگشايي به مصلي نرفت و در عوض اين مرد دوم كابينه، اسحاق جهانگيري بود كه راهي مصلاي تهران شد تا ضمن سخنراني براي رسانهها بار ديگر اصلاحطلبانه از وضع برخي محدوديتها براي سرمايههاي اجتماعي كشور انتقاد كند.
البته جهانگيري در خلال سخنراني به علت غيبت حسن روحاني اشاره كرد و گفت كه پيامرسان تشكر از اصحاب رسانه از سوي حسن روحاني است و رييسجمهوري با وجود ميل و رغبت اما به دليل «كثرت كار» امكان شركت نيافته است. حسن روحاني همزمان با اجراي آيين بازگشايي نمايشگاه مطبوعات در ملاقات با سفراي فنلاند و تانزانيا، استوارنامه آنها را دريافت كرد. در ميانه سخنراني، معاون اول به لايحه سازمان نظام رسانهاي نيز گريز زد، لايحهاي كه مدتها است از مجلس به دولت در حال رفتوآمد بود و بيش از يك سال در كميسيونهاي مربوطه دولت بررسي شد. جهانگيري تنظيم و پيگيري اين لايحه را تاكيدي بر فراهم شدن امنيت شغلي براي اصحاب رسانه دانست؛ كساني كه نيازمند امنيت رواني و شغلي هستند و دولت، مجلس و قوه قضاييه تلاش كنند تا با قانون، مطبوعات در متن جامعه قرار بگيرند و سعي نكنند با استفاده از قانون، مطبوعات را از متن به حاشيه ببرند.
اما شايد بتوان گفت جهانگيري حرفهاي اصلياش را براي پايان سخنراني خود گذاشته بود. همانجا كه از محدوديت براي سرمايههاي اجتماعي كشور انتقاد كرد: اين سرمايههاي اجتماعي در ۴ سال گذشته نقشي بسيار مهمتر از سياستگذاريهاي كارآمد دولت براي كشور انجام دهند چرا كه اگر اعتماد مردم به آينده كشور وجود نداشت، بازگرداندن ثبات به اقتصاد كشور امكان پذير نبود. سرمايههاي نمادين كشور براي روزهاي مبادا به كار خواهند آمد. چه اصراري است كه به اين سرمايههاي نمادين كشور چوب حراج زده شود.
ممكن است من با صحبتهايم ١٠٠ نفر را بسيج كنم، ديگري با صحبتهايش هزار نفر و يكي ديگر با صحبتهايش توانايي بسيج كردن ميليونها نفر را داشته باشد به همين دليل است كه بايد از سرمايههاي نمادين كشور به خاطر ايران، انقلاب و رهبري حفاظت كنيم و مرتبا براي آنها محدوديت ايجاد نكنيم.
گفتني است در نمايشگاه مطبوعات روزنامههاي اعتماد، شرق، دنياي اقتصاد، آقتاب يزد، آرمان، جهان صنعت و هفته نامه كرگدن حضورندارند.
Friday, 22 November , 2024