بایگانی‌ها فروش مواد مخدر٬ | پایگاه خبری ندای گیلان|اخبار گیلان و ایران
زن بی حیا شوهرش را  با سم تدریجی کشت/مادرشوهر مچ زن خیاتنکار با مرد کابینت ساز در خانه گرفت! ۲۳ آبان ۱۴۰۲
حوادث ندای گیلان:

زن بی حیا شوهرش را با سم تدریجی کشت/مادرشوهر مچ زن خیاتنکار با مرد کابینت ساز در خانه گرفت!

زن خیانتکار گفت: خودم را در اینستاگرام و تلگرام مشغول می‌کردم، او یکی از دنبال‌کننده‌هایم بود و کم کم با هم دوست شدیم. برای او از سختی‌های زندگی‌ام گفتم و بعد از مدتی درددل کم کم...

هوسرانی زن متاهل با دو فرزند، به قتل ختم شد|قاتل:فریبا به من گفت شوهرم را بکش ۲۲ دی ۱۴۰۱
حوادث ایران؛

هوسرانی زن متاهل با دو فرزند، به قتل ختم شد|قاتل:فریبا به من گفت شوهرم را بکش

قاتل گفت: چند ماه پیش از قتل با فریبا آشنا و پس از چند هفته متوجه شدم که او متأهل است و دو فرزند هم دارد. فریبا به من گفته بود که شوهرش مرد بداخلاقی است و در زندگی اش آرامش ندارد و از من خواست تا...

جزئیات قتل ناموسی زن 17 ساله توسط پدرش در اهواز/پدر پس از قتل دختر خیانتکار،خودش را معرفی کرد! ۱۴ آذر ۱۴۰۱
ادامه سریال قتل های ناموسی؛

جزئیات قتل ناموسی زن 17 ساله توسط پدرش در اهواز/پدر پس از قتل دختر خیانتکار،خودش را معرفی کرد!

همسر معصومه در بین طایفه اذعان می‌کند که همسرش به او خیانت کرده و همین مساله انگیزه قتل معصومه برای پدر را فراهم می‌آورد و او فرزند را با ضربات متعدد چاقو به قتل می‌رساند.

ماجرای تجاوز دو مرد شیاد به 7 زن و دختر جوان با ترفند تاکسی اینترنتی/چرا زنان با پای خود در دام مردان هوس باز می رفتند؟ ۱۶ مهر ۱۴۰۱
در تهران رخ داد؛

ماجرای تجاوز دو مرد شیاد به 7 زن و دختر جوان با ترفند تاکسی اینترنتی/چرا زنان با پای خود در دام مردان هوس باز می رفتند؟

یکی از زنانی که مورد تجاوز قرار گرفته بود گفت:همسرم وضع مالی خوبی دارد و به همین خاطر نیاز مالی ندارم، اما برای سرگرم شدن در فضای مجازی دنبال کار خانگی می‌گشتم که با آرش آشنا شدم. او با من قرار ملاقات گذاشت و...

به ساعد گفتم دیگر به شوهرم خیانت نمی کنم اما گوش نکرد/ساعد گفت با شوهرت زندگی اما با من هم در ارتباط باش! ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۰
زن جوان در کلانتری فاش کرد:

به ساعد گفتم دیگر به شوهرم خیانت نمی کنم اما گوش نکرد/ساعد گفت با شوهرت زندگی اما با من هم در ارتباط باش!

وقتی همسرم از خانه بیرون رفت، او دوباره دستش را روی زنگ منزل گذاشت و با داد و فریاد از من می خواست پایین بروم و خواسته هایش را اجابت کنم. در برابر یک رسوایی بزرگ قرار داشتم به طوری که همه وجودم از شدت ترس می‌لرزید. با نگرانی و اضطراب از آن مرد خواستم به محل کارش بازگردد تا من ساعتی بعد برای گفت وگو به نزدش بروم اما در این میان تصمیم خودم را گرفتم و به کلانتری آمدم تا ...