به گزارش ندای گیلان و به نقل از پایگاه اینترنتی روزنامه ایندپندنت، «اسلاوی ژیژک» فیلسوف و نظریهپرداز بنام اسلوونیایی، در یادداشتی به شروع تحقیقات برای استیضاح «دونالد ترامپ»، رئیسجمهوری ایالات متحده پرداخته است. متن این یادداشت از نظر میگذرد:
کارزار علیه ترامپ و استیضاح او حرفهای بسیاری درباره مخمه ایدئولوژیکی که در حال حاضر گرفتار آنیم به ما میزند. [در اینجا] ترامپ همانند شخصی ترسیم میشود که به دنبال منافع شخصیاش است و نماینده دولت و سازوکارهای آن نیست. «ادوارد اسنودن»، افشاگر اسناد سازمان امنیت ملی آمریکا، سریع این نکته را دریافت و عنوان کرد «دادخواهی یک افشاگر که آغازگر تحقیقات برای استیضاح ترامپ بود، در تمرکزش بر نقش رئیسجمهور در برابر یک سازمان “بسیار هوشمندانه” است… کنگره از اینکه میتواند فردی را بهخاطر سوءاستفاده از مقامش زیر اتوبوس بیندازد در پوست خود نمیگنجد، آن هم با توجه به اینکه خودشان اگر اقدام مشابهی انجام دهند و با اتهامهای یکسانی مواجه شوند حاضر نیستند چنین واکنش نشان دهند…. این افشاگر کار کمابیش عجیبی میکند. آنها میگویند فردی که البته رئیسجمهور هم هست و از منظر تاریخی در حال حاضر محبوب هم نیست، دارد قانون را زیر پا میگذارد.»
میتوان کسی را که قانونشکنی میکند و در پی منافعش یا تمایلهای شخصی بیمارگونش (مانند انتقام، شهوت برای قدرت یا افتخار و غیره) میرود مورد انتقاد قرار داد. اما سختتر از آن، تشخیص حمایت در فعالیت سازمانی دولتی است، فعالیتی مجرمانه که از سوی افرادی صادق و متعهد به کارشان صورت گرفته است. در اینجا، شر و جنایت نه فردی بلکه در ساختار آن مؤسسه حک شدهاند.
شکی نیست که ترامپ آدمی است منجرکننده و فاقد درک و فهم اولیه؛ با این حال، درباره نقض سیستماتیک حقوق بشر در فعالیتهای همیشگی آژانسهای اطلاعاتی آمریکا چه باید گفت؟ دشمن حقیقی فیگورهایی سبکمغز و خرفت نیستند که اعمالشان خود تشکیلات را بر هم میزند؛ دشمن راستینْ دیوانسالارهای صادق و وطنپرستی هستند که بیرحمانه اهداف ایالات متحده را دنبال میکنند.
«جیمز کومی» رئیس پیشین اداره تحقیقات فدرال آمریکا، نمونه این دیوانسالار وطنپرست است. گرچه در سطح حقایق، نقد کومی از ترامپ کاملا صادقانه بود (بنگرید به کتاب خاطراتش با نام وفاداری بالاتر)، اما باید اذعان کرد که در «وفاداری بالاتر» او به ارزشها و اصول آمریکا خدشهای وارد نشده است، اصولی که نمیشود جز گرایشهای مجرمانه مؤسسات دولتی آمریکا نام دیگری بر آنها گذاشت. به عبارت دیگر، منظور تمام آن اقدامهایی است که امثال آسانژ، منینگ و اسنودن از آن پرده برداشتند.
فراموش نباید کرد که موتور محرک اقدام برای استیضاح ترامپ بیشتر علاقه به اثبات این قضیه است که روسیه در انتخابات گذشته ریاستجمهوری آمریکا تاثیر گذاشته و به پیروزی ترامپ یاری رسانیده است. گرچه احتمالا روسیه در انتخابات مداخله کرده بود (به همان شیوهای که آمریکا میکوشد بر انتخابات سراسر دنیا تاثیر بگذارد و اسمش را هم میگذارند «دفاع از دموکراسی»)، اما تاکید بر این جنبه باعث میشود به دلایل شکست «هیلاری کلینتون»، وزیر خارجه پیشین آمریکا، در انتخابات سال ۲۰۱۶ بیتوجه باشیم. کارزار بیرحمانه او علیه «برنی سندرز»، سناتور ایالت ورمانت، و چپگرایان حزب دموکرات باید در مرکز توجه قرار گیرد.
سندرز بهدرستی هشدار داد که «در یک سال یک سال و نیم آینده بناست انتخابات برگزار شود و تمام آنچه کنگره دربارهاش حرف میزند استیضاح است و ترامپ و مولر. نه حرفی از بیمه سلامت زده میشود، نه از افزایش حداقل دستمزد و معیشت، نه از مبارزه با تغییرات اقلیمی، نه تبعیض نژادی و نژادپرستی، نه هوموفوبیا و مسائلی که به مردم عادی آمریکا مربوط میشود. نگرانی من این است که اینها همه به نفع ترامپ باشد.»
استیضاح ترامپ نه پروژهای چپگرایانه بلکه پروژهای برآمده لیبرالیسم میانهرو است. راز این دومی آن است که مانع پیشروی بخش مترقی حزب دموکرات شوند. باید این نکته را در ذهن نگاه داریم.
Monday, 25 November , 2024