به گزارش ندای گیلان، شاید فکر کنید که حتماً روزگاری در نزدیکی اینجا یک سربازخانه و پادگان نظامی قرار داشته، اما واقعیت این است که این میدان که فقط یک سهراهی ساده است، نامش را از یکی از گاراژداران قدیمی شمیران و مدیرعامل شرکت فولکسواگن در ایران، حاج «امنالله سرباز»، به عاریه گرفته است. قدیمیهای […]
به گزارش ندای گیلان، شاید فکر کنید که حتماً روزگاری در نزدیکی اینجا یک سربازخانه و پادگان نظامی قرار داشته، اما واقعیت این است که این میدان که فقط یک سهراهی ساده است، نامش را از یکی از گاراژداران قدیمی شمیران و مدیرعامل شرکت فولکسواگن در ایران، حاج «امنالله سرباز»، به عاریه گرفته است. قدیمیهای محله میگویند حدود ۷۰ سال پیش که این محله یک روستا بوده، «حاجسرباز» درست نبش سهراهی که امروز نامش سرباز است، زمین بزرگی خرید و در آن خانهای ویلایی و چند دهانه مغازه ساخت. حاجی مغازهها را طبق نیاز روستا به اهالی اجاره داد، مثلاً یکی را برای نانوایی، یکی قصابی، یکی نفتفروشی، یکی قهوهخانه و … . حاج سرباز که آدم نیکوکاری بوده، کرایه کمی از مستاجرانش میگرفته و سر ماه که کرایهشان را برای حاجی میبردند، میگفته «اگر این ماه کاسبی کردی کرایه بده، اگر نه، نمیخواهد کرایه بدهی، ببر برای خرج زن و بچهات.»
یک قصه قشنگ
در چند قدمی میدان سرباز، سردر مسجد امام علی (ع) با کاشیکاری آبی به زیبایی تزیین شده است. حکایت ساخته شدن مسجد از زبان قدیمیهای محل هم شنیدنی است: «تا اواخر دهه ۳۰، محرم که میرسید، مردم در خانه حاجسرباز جمع میشدند و عزاداری میکردند و در حیاط خانه چند چادر بزرگ برای آشپزی هیأت برپا بود. یک سال محرم باد و باران سختی گرفت و چادرها و همه بساط عزاداری را به هم ریخت. حاج سرباز به اهالی گفت «همت کنید همینجا یک مسجد بسازیم که هیچ باد و طوفانی نتواند مجلس عزای آقایمان را خراب کند… . زمین از من، ساختش با شما.» بعد هم صندوقی آورد و کمکهای اهالی برای ساختن مسجد را جمع کرد و در صندوقچه گذاشت. حاجی چند روز بعد به خاطر نذری که داشت به کربلا رفت و چون سفرش طولانی شد، پشت سرش حرف افتاد که پول مردم را برداشته و فرار کرده. وقتی برگشت و حرف مردم به گوشش رسید؛ یکییکی اهالی را صدا کرد و کمکهایشان را برگرداند و گفت: «اگر بتوانم و مولا علی(ع) یاری کند، خودم مسجد را میسازم و اگر نشد که هیچ.» و سال بعد خودش مسجد را ساخت.
Saturday, 23 November , 2024