به گزارش ندای گیلان، زن جوان با مراجعه به پلیس گفت:رفت و آمد خانواده عمویم به خانه ما با اظهار لطف و علاقه ناگهانی آن ها مشکوک به نظر می رسید. اما من سرگرم درس و مدرسه ام بودم و اصلا فکرش را هم نمی کردم یک روز بعدازظهر زمان برگشت از مدرسه، مادرم با عجله مرا به آرایشگاه ببرد و بدون هیچ گفت وگویی لباس سفید عروسی به تن کنم و پای سفره عقد بنشینم.
زن جوان در دایره اجتماعی کلانتری افزود: من پس از آن که به عقد میثم درآمدم فرصتی پیدا کردم تا با مادرم کمی حرف بزنم و خیلی خودمانی گلایه کردم و گفتم: شما می دانید پسر عمویم با یکی از همکلاسی هایم در چه حدی رابطه داشته است و… .
در این لحظه مادرم که ذوق و شوق مجلس عقد کنان هنوز در چشمانش برق می زد با اخم به صورتم خیره شد و با عصبانیت گفت: آخرین باری باشد که پشت سر دامادم این حرف ها را می زنی و… . در این شرایط با توسل به زور و تهدید مجبور شدم به زندگی سرد و بی روح با میثم ادامه بدهم.
ما ۱۴ سال زیر یک سقف زندگی کردیم و صاحب ۳ فرزند شدیم اما افسوس که همسرم تعهدی به زندگی زناشویی مان نداشت و در این مدت بارها و بارها به من خیانت کرد و شاهد کارهای غیراخلاقی اش بودم. او حدود ۶ ماه قبل، زنی را به طور موقت به عقد خود درآورد و این زن معتاد را نیز همراه خود به خانه آورده است.
من که دیگر تحمل این زندگی نکبت بار را نداشتم و با توجه به فساد اخلاقی شوهرم و رفت و آمد دوستان بی سروپای او به خانه، احساس نگرانی شدیدی برای آینده سه دخترم داشتم حدود ۳ ماه قبل همراه فرزندانم از خانه فراری شدم.
زن جوان اشک هایش را پاک کرد و افزود: شوهرم که در منجلاب اعتیاد گرفتار شده است هیچ حساسیتی نسبت به غیبت من و فرزندانمان در خانه نشان نداد و ما در این مدت منزل پدرم بودیم. با برخوردهای تحقیر آمیز شوهر بی معرفتم احساس سرشکستگی و حقارت می کردم و نمی دانم چرا نقشه انتقام به سرم زد و متأسفانه با پسر جوانی که کارگر یک رستوران است ارتباط مخفیانه برقرار کردم و…
اخبار بیشتر از حوادث:
در حالی که با قادر نامزد بودم با احد به خانه مجردی میرفتم/در حین رابطه نامشروع بودیم که پلیس سر رسید
زنم ۷ سال پنهانی با پسرخاله ام رابطه داشت و از او باردار شد/تازه متوجه شده ام پسرمان متعلق به من نیست!
دو پسر جوان به من تجاوز کردند و باردار شدم/پدرم مادرم را به خاطر باردار شدنم طلاق داد|یکی از متجاوزان:حاضرم با دختر نوجوان ازدواج کنم!
شیرین در نبود شوهر خود مرا به خانه دعوت کرد/وقتی فهمیدم همکارم شوهر دارد خواستم ارتباطم را قطع کنم اما وی مانع شد/زمانی که به خانه شیرین رفتم نتوانستم خودم را کنترل کنم
می خواستم با او قطع ارتباط کنم اما این پسر جوان و دوستانش مدام برایم ایجاد مزاحمت می کنند و اعصابم را به هم ریخته اند. زن جوان گفت: پدر و مادرم حالا خودشان را مقصر می دانند و هر دوی آن ها به خاطر حرص و جوش هایی که زده اند دچار بیماری دیابت و نارسایی قلبی شده اند.
Friday, 22 November , 2024