مصاحبه عبدالرحمن فتح اللهی با عبدالمحمد طاهری- شش روز است که از فرار اشرف غنی و سقوط و اشغال کابل توسط طالبان میگذرد. در این مدت اتفاقات و اخبار متعدد، متنوع و در عین حال متناقضی از تحولات افغانستان به گوش میرسد. در یک طرف طالبانی قرار دارد که به باورش در مقام فاتح مدام بر طبل تعامل با گروه های سیاسی، تشکیل حکومت فراگیر ملی و به رسمیت شناختن حقوق زنان و … می کوبد، اما در سوی دیگر اطلاعات و تصاویر این روزهای افغانستان نشان می دهد که طالبان به تدریج و مخفیانه، هم به دنبال حذف منتقدین، مخالفین و به اصطلاح افراد لیست سیاه خود است و هم برنامه جدی برای کنار گذاشتن زنان از فعالیتهای اجتماعی، رسانهای و مدنیشان دارد. اما به واقع طالبان با تشکیل حکومت خود چه نگاهی به جامعه مدنی افغانستان خواهد داشت؟ آیا طالبان با تشکیل امارت اسلامی معروفش توان تقابل و کنار گذاشتن این جریان مدنی جامعه افغانستان را دارد؟ از سوی دیگر آیا طالبان آن گونه که ادعا می کند به دنبال تعامل دیپلماتیک با جهان است؟ دیپلماسی ایرانی برای یافتن پاسخ این پرسش ها در ادامه گفتوگوی پیشین با دکتر عبدالمحمد طاهری، کاردار، اولین مستشار و رایزن فرهنگی وزارت امور خارجه ایران در وزارت معارف افغانستان، کارشناس ارشد مسائل غرب آسیا و تحلیلگر ویژه حوزه افغانستان و پاکستان به بررسی هر چه دقیق تر تحولات این روزهای افغانستان پرداخته است که در ادامه می خوانید:
طی شش روزی که از سقوط و تصرف کابل توسط طالبان می گذرد شاهد اتفاقاتی عجیب، کم سابقه، شاید بی سابقه و در عین حال ضد و نقیض هستیم. از یک طرف طالبانی قرار دارد که با کنفرانس خبری و مصاحبه با رسانه های منطقه ای و فرامنطقه ای، حتی اسرائیلی و سر دادن شعار عفو عمومی، آزادی حقوق زنان در زمینه اشتغال، تحصیل، مسائل اجتماعی، مدنی و فرهنگی، گشودن درهای دیپلماسی، تعامل با کشورهای جهان، تشکیل حکومت فراگیر ملی با حضور همه جریان های افغانستانی و … سعی دارد چهره ای متفاوت از خود نشان دهد، اما در سوی دیگر بسیاری نگران دستاورد های مدنی و اجتماعی دو دهه گذشته ناشی از خلاء حضور طالبان هستند، چنانی که به موازات این نگرانی ها اخباری هم دال بر تلاش مخفیانه طالبان برای حذف زنان از رسانهها و فعالیت های اجتماعی و مشاغل به گوش میرسد، مضافا زمزمه حذف افرادی که همکاری با آمریکا و ناتو داشته و اصطلاحا که در لیست سیاه طالبان قرار دارند، شنیده می شود. در این وضعیت پارادوکسیکال واقعاً طالبان بر اساس ادعاهای خود تغییر کرده و به دنبال تعامل است و یا اینکه نگرانی افغانستان به خصوص زنان در سایه بازگشت طالبان را باید نگرانی به حقی دانست؟
من در پاسخ به سوالات شما در مصاحبه پیشین عنوان کردم که با بازگشت طالبان به صحنه سیاسی افغانستان قطعاً این کشور وارد یک فضای دو یا چند قطبی خواهد شد. این فضای متناقضی که عنوان کردید نتیجه مستقیم شکل گیری جامعه چند قطبی در افغانستان است. در همین شش روزی که به قول شما از سقوط کابل و تصرف آن توسط طالبان می گذرد رگه های این جامعه چند قطبی در این کشور رنج دیده شکل گرفته است. از یک سو در پنجشیر فرزند احمدشاه مسعود و کسانی مانند امرالله صالح، معاون اول اشرف غنی پرچم مبارزه با طالبان را برداشته اند. در سوی دیگر شاهد تلاشهای دیپلماتیک کسانی چون عبدالله عبدالله، حامد کرزی، گلبدین حکمتیار و … برای مدیریت وضعیت نابه سامان و گذار قدرت در افغانستان هستیم، در طرف دیگر بخشی از افغانها در فرودگاه کابل کماکان به دنبال فرار از چنگ طالبان هستند و یا حداقل تلاش دارند به هر طریق ممکن فرزندان خود را از چنگ طالبان و حکومت طالبانی نجات دهند و به هر جایی از دنیا روانه کنند، در داخل جامعه و ملت افغانستان هم بیم از آینده بر همه ابعاد زندگیشان سایه انداخته است و در عین حال هم در سوی دیگر همه این اتفاقات، طالبانی قرار دارد که به قول شما در یک سوء ادعای تعدیل نگاه، اقدام و رفتار پیشین خود را مطرح می کند و پیرو آن خواستار تعامل و گفتوگو با جریان های داخلی، منطقهای و فرامنطقهای است، اما در آن سو روزنامه نگاران، خبرنگاران فعالین سیاسی و حتی کسانی که پرچم افغانستان را در دست دارند به راحتی می کشند. این نتیجه محتوم همان شکل گیری جامعه چند قطبی ناشی از بازگشت طالبان به صحنه سیاسی افغانستان است. لذا مطمئن باشید در روزها، هفته ها و ماه های آتی بر شدت این فضای چندقطبی در افغانستان افزوده خواهد شد. اما نکته ای که لازم به ذکر است و باید به آن اشاره صریح داشته باشم این است که یقین داشته باشید طالبان هیچ گاه به هیچکدام از ادعاهای خود در قبال آزادی زنان و تعامل با گروه های سیاسی داخلی پایبند نخواهد بود.
پس چرا اکنون این ادعا را مطرح کرده اند که در آینده انتظارت از طالبان بیشتر شود؟
دلیل آن کاملا واضح است. چون طالبان هنوز به مرحله تثبیت قدرت نرسیده است. اگر تثبیت قدرت به طور کامل شکل بگیرد و حکومت طالبانی به نام امارت اسلامی افغانستان ایجاد شود، مطمئن باشید طالبان آن خوی رادیکالِ وحشی گری خود را نشان خواهد داد. آن زمان دیگر خبری از تعامل با جریان های سیاسی داخلی افغانستانی، به رسمیت شناختن حقوق زنان در تحصیل، اشتغال، فعالیت های اجتماعی و فرهنگی، آزادی رسانه، آزادی عمل سیاسی دیگر احزاب به خصوص احزاب منتقد، استفاده آزاد از فضای مجازی و … نیست و در نتیجه آن افغانستان وارد یک فضای تاریک خواهد شد. لذا ادعاهای مطرح شده توسط طالبان در این شش روز پیرامون تعدیل و تعامل در نگاه و رفتارشان صرفا اقدامات تاکتیکیِ موقتی است تا بتوانند راهبرد های خود را پیاده کنند.
دلیل یا دلایل شما برای این گزاره تحلیلتان چیست، چون به باور برخی این ادعاها، نه یک تاکیتک که خبر از تغییر گفتمان طالبان دارد؟
اولاً اگر به ادبیات، پوشش، نگاه، رفتار و حتی دیالوگ طالبان در این روزها توجه و دقت کنید، می بینید که آنها هیچ گونه تغییری با دو دهه پیش نکرده اند. از همه مهمتر من شما را ارجاع میدهم به پروسه مذاکرات به اصطلاح صلح افغانستان بین طالبان و زلمای خلیل زاد، نماینده آمریکا در دوحه که من در همان زمان و مصاحبه با شما عنوان کردم این مذاکرات با نادیده گرفتن حکومت مرکزی کابل در حقیقت تلاشی از سوی طالبان و خلیلزاد برای نابودی افغانستان و کشیدن این کشور به جنگ داخلی است. اگر به مفاد طرح به اصطلاح صلح و توافق انجام شده نگاه کنید، خواهید دید که در آنجا هیچگونه اشاره ای به آزادی رسانه ها، فعالیت احزاب سیاسی، حقوق زنان و اقلیت ها بعد از بازگشت طالبان به صحنه سیاسی افغانستان نشده است. در همان زمان از زلمای خلیل زاد که بی شک خود او (خلیل زاد) بخشی از این بحران امروز افغانستان است، پرسیده شد که آیا با بازگشت طالبان به صحنه سیاسی افغانستان شما تضمینی برای حفظ حقوق زنان، آزادی رسانه ها و احزاب در افغانستان می دهید یا خیر، به صراحت عنوان داشت که آیا منطقی است که سربازان آمریکایی برای حقوق زنان در افغانستان کشته شوند؟! اینجاست که نشان می دهد، هم آن مذاکرات دوحه و توافق به اصطلاح صلح بین خلیل زاد و طالبان در سایه نادیده گرفتن دولت مرکزی و هم تحولات چند روزه گذشته با فرار اشرف غنی، سقوط کابل و تصرف پایتخت افغانستان توسط طالبان، پروژه ای بوده است که دوباره افغانستان وارد این فضای ملتهب، بحرانی، متشنج و در عین حال چند قطبی شود. اما مهمترین دلیلی که می تواند موید گزاره تحلیلی من باشد چالش طالبان در برابر دموکراسی، توجه به رای مردم و اساساً فرایند چرخش قدرت از دل صندوق انتخابات است. من به صراحت عرض می کنم که این گروه، قُماش، جریان، جماعت یا هر چیزی که بتوان آن را خطاب کرد از زمان شکل گیری خود تا به اکنون هیچ گونه مشروعیتی برای دموکراسی، رای مردم، صندوق انتخابات، چرخش قدرت و نظایر آن قائل نبوده و نیست. چرا که اساسا مبنای فکری و ایدئولوژیک طالبان عدم مشروعیت برای تشکیل حکومتی دموکراتیک از دل انتخابات و اصالت بخشیدن به صندوق رای است. پس امارت اسلامی افغانستان به معنای نابود کردن دموکراسی در این کشور است. حال من از شما می پرسم طالبانی که قائل به اصالت گفتمان دموکراسی و تعامل دموکراتیک نیست، انتخابات را حرام شرعی میداند و با فتوای آنان هر کسی در انتخابات رای دهد، کافر است و باید کشته شود، چگونه می تواند ادعای تغییر داشته باشد؟!
حال دیالکتیک طالبان با جامعه مدنی افغانستان چگونه خواهد بود؟ به هر حال در این دو دهه اخیر به دلیل خلاء حضور طالبان شاهد یک جامعه فعال اجتماعی و مدنی در افغانستان بودیم که در آن ذیل آزادی عمل رسانه ها و هم چنین وجود جریان آزاد اطلاعات، احزاب سیاسی، زنان و … حق فعالیت داشتند. به باور شما طالبانی که سودای تقابل با این جریان را دارد تا چه اندازه میتواند موفق به حذف آن شود. ضمن این که باید پذیرفت که افغانستان امروز افغانستان دو دهه پیش نیست؟
اتفاقا یکی دیگر از نکاتی که میتواند تاییدی بر همان جامعه دو یا چند قطبی که قبلاً به آن اشاره کردم باشد، تبعات ناشی از تلاش طالبان برای حذف جامعه رسانه ای، مدنی و اجتماعی دو دهه گذشته در افغانستان است که به شدت فعال شده است که در آن زنان، جوانان، دانشگاهیان، فعالین سیاسی، روزنامهنگاران، اساتید دانشگاه، خبرنگاران و نظایر آنها به شدت نقش آفرین هستند. لذا سرکوب آنها از طرف طالبان چندان ساده نیست. یعنی این جامعه مدنی به این راحتی ها در برابر طالبان کوتاه نمی آید تا شاهد نابودی دستاوردهایش باشد. خصوصا که جهان به واسطه انبوه رسانه ها و تکنولوژی ها ارتباطی، هم نظارت دقیقی روی عملکرد طالبان در این رابطه دارد و هم جریان فعال مدنی داخل افغانستان هم مسلح به این سلاح تکنولوژی ارتباطی هستند که می تواند کار طالبان را در تقابل با آنها دشوار کند. اما من کماکان بر تحلیل پیشین خود اصرار دارم چرا که به نظر می رسد علیرغم نقش جدی جامعه مدنی و اجتماعی افغانستان، طالبان از هر طریق ممکن به دنبال حذف آنها خواهد بود. زیرا بر اساس اخبار، مستندات و شواهد طی چند روز اخیری که کابل به دست طالبان افتاده این جماعت از هم اکنون کار خود را برای کنار گذاشتن بانوان و محدود کردن رسانه ها آغاز کرده اند.
روی تخصص اصلی شما یعنی آموزش و پرورش تمرکز کنیم، خصوصاً که به نظر می رسد یکی از مهمترین نگرانی های فعلی جامعه افغانستان در سایه بازگشت طالبان نابودی نظام آموزش و پرورش فعلی در این کشور است. به هر حال شما در تحول نظام آموزش و پرورش افغانستان پس از سقوط طالبان سال ها نقش موثر و جدی داشتید. آیا ذیل این نگرانی ها به واقع باید شاهد حذف دختران از نظام آموزش و پرورش و در عین حال نظام آموزش عالی و دانشگاه ها در این کشور باشیم؟
متاسفانه من پاسخ به این سوال شما را در دو بُعد یا در دو محور می دهم؛ اول اینکه قطعاً به موازات تسلط بیشتر طالبان و تثبیت قدرت این گروه بر افغانستان به تدریج شاهد حذف دختران و زنان از نظام آموزش و پرورش و همچنین نظام آموزش عالی در این کشور خواهیم بود. اما نکته مهمتر آن است که نظام آموزش و پرورش و نظام آموزش عالی فعلی افغانستان هم قطعاً با قدرت گیری هرچه بیشتر طالبان از بین خواهد رفت، به ویژه آنکه طالبان برای جریان آموزش و پرورش هیچ برنامه ای که متناسب با دنیای تعلیم و تربیت نوین و مدرن امروز باشد، ندارد؛ نظام آموزش و پروش و آموزش عالی مدرنی که در آن از کامپیوتر، لپ تاپ، اینترنت، تبلت، آموزشگاه ها و آزمایشگاه های زبان، شیمی، فیزیک، ریاضی، تیم های رباتیک، نجوم و … استفاده شود، برای طالبان غیرقابل قبول است. در ذهن طالبان نظام آموزش و پرورش ایده ئال برای افغانستان احیای نظام «مکتب خانه ای» است. شما به درستی اشاره کردید رشته تحصیلی من در حوزه آموزش و پرورش است و سالها در افغانستان برای ایجاد تحول نظام آموزش و پرورش این کشور در سایه ماموریت دیپلماتیکِ مستشاریِ فرهنگی ام تلاش کردم. پس زمانی که می گویم طالبان به دنبال ایجاد نظام مکتب خانه ای در ساختار آموزش و پرورش افغانستان است با اشراف و آگاهی کامل میدانی در سایه سال ها حضور در افغانستان عرض می کنم. به واقع طالبان به دنبال نظامی تعلیم و تربیتی است که در آن با تزریق باورهای مذهبی مبتنی بر ایدئولوژی خود به کودکان، نوجوانان و جوانان در افغانستان، نیروهای نظامی و سیاسی آینده خود را شکل دهد؛ چنانی که از دل همین نظام مکتب خانه ای طالبانی در گذشته مدرسه حقانی و ملاعمرها شکل گرفته است. اینها (طالبان) به دنبال آن هستند که با درس خواندن روی زمین تفکرات سنتی را دوباره احیا کنند. مضافا اینکه متاسفانه طی این سال ها تکنوکرات ها و بروکرات های نظام آموزش و پرورش افغانستان هم صرفا به دنبال افزایش شاخص های کمی و نه کیفی تعلیم و تربیت در این کشور بودند. در کنار آن به دلیل فساد گسترده در دولت کابل، نه وزارت آموزش و پرورش و نه وزارت فرهنگ و علوم افغانستان نتوانستند به درستی جامعه آموزشی این کشور را متحول کنند. در همین رابطه بیشتر بودجه های کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای، سازمان ها و نهادهای بین المللی برای گسترش و تعمیق نظام آموزش و پرورش و آموزش عالی مدرن در افغانستان توسط همین سیستم فاسد چپاول شد که نتیجه آن اقدامات اشتباه، دزدی ها، خیانت ها، فسادها، کم کاری ها، بدسلیقگی ها امروز اهمیت خود را نشان میدهند.
با این اوصاف شما تمام دستاوردهای خود برای ایجاد تحول در نظام آموزش و پرورش افغانستان را با بازگشت طالبان به صحنه سیاسی این کشور بر باد رفته می دانید؟
اگر این طالبان همان طالبان دو دهه پیش باشد که هست و به نظر من بدتر و خشن تر از گذشته هم خواهند بود و این را در طی زمان خوهیم دید و اگر طالبان همان تفکرات قبلی خود را به شکل جدی تری در سیستم آموزش و پرورش و آموزش عالی افغانستان تزریق کند که بی شک این کار را هم می کند متاسفانه من، نه تلاش و کوشش خود، بلکه تمام تلاش های جمهوری اسلامی ایران برای ایجاد تحول در نظام آموزش و پرورش افغانستان را بر باد رفته می بینم. چون من تاکیدی بر تلاش ها و دستاوردهای خودم در افغانستان ندارم. به هر حال من هم در سایه ماموریت مستشاری تلاشی برای ایجاد تحول در نظام آموزش و پرورش افغانستان پس از سقوط طالبان داشتم، اما نکته مهمتر این است که با بازگشت طالبان تلاش های عمرانی، سازمانی، نیروی انسانی و تمام هزینه های لجستیک جمهوری اسلامی ایران در قبال تحول نظام آموزش و پرورش افغانستان اکنون بر باد رفته است. لذا بیشترین ضرر نابودی نظام اموزش و پروش افغانستان در مرحله اول متوجه خود افغان ها و بعدا جمهوری اسلامی ایران خواهد بود. به هر حال جمهوری اسلامی ایران، هم در حوزه اقتصادی، هم در حوزه اجتماعی، هم در حوزه فرهنگی و مهمتر از آن حوزه نیروی انسانی خدمات و هزینههای زیادی برای ایجاد تحول نظام آموزش و پرورش در افغانستان صرف کرد تا جایی که ایران حتی در مرکز ثقل پشتون های افغانستان یعنی قندهار هم به دنبال یک سیستم آموزش و پرورش جدید بود. من خودم به شخصه هر دو هفته یک بار با سازمان دهی معلمان نهضت سوادآموزی جمهوری اسلامی ایران طی سال های مدید سعی کردم پایه های نظامی آموزش و پرورش جدید را در افغانستان بنا نهیم.
اگر پیرو نکته شما طالبان همان طالبان دو دهه پیش باشد که به نظر هم چنین می رسد تنها راه، نه تعامل سیاسی افرادی چون عبدالله عبدالله و حامد کرزی، بلکه تقابل با آن است. در این رابطه پس از فرار احمد مسعود، فرزند احمدشاه مسعود از افغانستان اکنون وی به دنبال ایجاد جبهه ای برای مقابله و مبارزه با طالبان است. به باور شما این جریان تا چه اندازه توان تقابل با طالبانی را دارد که اکنون تقریباً بر کل خاک افغانستان سیطره کامل دارد و به دنبال تشکیل حکومت ایده ئالش همان به اصطلاح امارت اسلامی است؟
قبلا اشاره کردم مطمئناً جریان های جهادی برای تقابل با طالبان دوباره دست به سلاح خواهند برد که نمونه بارز و محوری آن در پنجشیر روی داده است، اما اینکه این جریان جهادی در تقابل با طالبان تا چه اندازه موفق خواهند بود، به میزان توانایی این جریان در سازماندهی نیروها باقی مانده مجاهد باز میگردد. یعنی باید دید که کسانی چون احمد مسعود تا چه انداره می تواند جریان های جهادی که اکنون از هم گسسته شده اند را دوباره متحد کند و این نیرو تا چه اندازه در صحنه میدانی روحیه سابق تقابل با طالبان را پیدا خواهد کرد؟ به هر حال بخشی از نیروهای جهادی هم که در ارتش افغانستان بودند دوباره به این نیروها بازگشتند. پس باید اولویت تلاش برای یک جبهه متشکل، منسجم و قوی با هدف تقابل با طالبان باشد، در عین حال باید در صحنه سیاسی شاهد یک برنامه ریزی دقیق، شفاف و کاربردی از سوی جبهه جهادی ها باشیم. در این صورت نمی گویم جهادی ها به طور کامل طالبان را شکست می دهند و یا از صحنه سیاسی افغانستان حذف می کنند، اما در آن سو با وجود سیطره طالبان بر بیشتر خاک افغانستان و سودای تشکیل حکوت طالبانی، قطعاً کار طالبان با جریان های جهادی چندان ساده نخواهد بود. کما اینکه به قول شما اگرچه طالبان بر بیشتر مناطق افغانستان تسلط پیدا کرده و کابل را هم در اختیار دارد و ادعای تشکیل حکومت را هم در سر می پروراند، اما نتوانسته بر پنجشیر تسلط پیدا کند و آن را اشغال کند. بنابراین اکنون پنجشیر یک کورسوی امیدی برای افغان ها جهت تقابل با طالبان است. اینجاست که دوباره به گزاره پیشین خود در مصاحبه با شما باز می گردم که در آنجا صراحتاً تأکید کردم با بازگشت طالبان به صحنه سیاسی افغانستان این کشور دوباره در منجلاب جنگ داخلی فرو خواهد رفت که متاسفانه اخبار تلخ این روزها حکایت از آغاز این جنگ دارد.
در این صوت تلاش برای ترور و حذف احمد مسعود تا چه اندازه جدی خواهد بود؟
سوال مهمی را مطرح کردید، چون این پرسش از ابعاد مختلف دارای اهمیت است؛ اول اینکه در شرایط فعلی تنها جریان جهادیِ بارز برای تقابل با طالبان در پنجشیر و محوریت احمد مسعود شکل گرفته است. پس قطعاً طالبان اولویت خود را برای حذف وی از طریق ترور، چه در قالب عملیات انتحاری و چه از هر طریقی در دستور کار قرار خواهد داد، کما اینکه در خصوص احمدشاه مسعود هم این تلاش ها شکل گرفت. از طرف دیگر چون مردم افغانستان تقریباً روحیه تکیه بر افراد کاریزماتیک را دارند و احمد مسعود هم به دنبال ایجاد این چهره کاریزماتیک، شبیه پدرش در میان مردم افغانستان است و به نظر می رسد تا اندازه ای هم این مهم شکل گرفته است، لذا جدیت طالبان برای حذف وی بیشتر خواهد شد. از این جهت است که اگر طالبان موفق به ترور و حذف وی شود جریان جهادی حول محور احمد مسعود با خلاء حضورش به شدت آسیب پذیر خواهد شد و به دنبال آن طالبان کار ساده تری برای کنار گذاشتن این جریان جهادی خواهد داشت. چون به هر حال در این وضعیت بحرانی، متشنج و ملتهب افغانستان تنها چهره های کاریزماتیک می توانند روحیه از دست رفته مردم این کشور را در تقابل با طالبان بازگردانند و نیروهای جهادی را دوباره متحد کنند. از طرف دیگر چون هفته پیش ما شاهد فرار کسانی چون اسماعیل خان، عبدالرشید دوستم، عطا محمد نور و نظایر آنها بودیم و این افراد دیگر نفوذ سابق خود را در میان مردم و ملت افغانستان ندارند، اکنون بیشتر نگاهها به پنجشیر و احمد مسعود دوخته شده است، از این رو موفقیت و یا عدم موفقیت فرزند احمدشاه مسعود میتواند مسیر تقابل با طالبان را مشخص کند. در سایه این نکته قطعاً طالبان به دنبال حذف و ترور وی خواهد بود.
تحلیلی هم روی ادعاهای طالبان مبنی برای تعامل با کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای داشته باشیم. از دید حضرتعالی گشودن درهای سیاست خارجی طالبان بر روی کشورهای جهان تا چه اندازه می تواند در صحنه عمل به واقعیت نزدیک باشد، به خصوص اینکه طی یکی دو سال اخیر به موازات مذاکرات دوحه بین نمایندگان طالبان و خلیلزاد شاهد سفرهای دیپلماتیک نمایندگان طالبان از چین و روسیه گرفته تا پاکستان ایران و … بوده ایم؟
در خصوص تعاملات دیپلماتیک طالبان و ادعای باز کردن درهای مناسبات سیاست خارجی بر روی کشورهای جهان من بر این باورم که طالبان با یک هوشمندی به دنبال آن است که انزوای دیپلماتیک حکومت پیشین خود را دوباره تکرار نکند. چون همین مسئله سبب شد که امارات اسلامی آنها ۲۰ سال پیش به شکست برسد. بنابراین طالبانی که قطعاً با تثبیت قدرت به دنبال بستن فضای داخلی، حذف و ترور مخالفان و منتقدین خود، فشار به گروه ها و احزاب سیاسی، مسدود کردن جریان آزاد اطلاعات، محدود کردن رسانه، نادیده گرفتن حقوق زنان و دیگر اقلیت ها و … است، در عین حال در مناسبات خارجی بر خلاف رویه و نگاه داخلی سعی می کند با برخی از کشورهای کلیدی و مهم مانند چین و روسیه تعامل ایجاد کند.
یعنی شما معتقدید طالبان با دید بلوک شرق و غربی به مناسبات جهانی نگاه می کند؟
این مسئله در حال حاضر متاثر از نگاه اروپا و ایالات متحده آمریکا به طالبان است. به هر حال اکنون این مجموعه کشورهای اروپایی و همچنین ایالات متحده آمریکا به دنبال تعامل و به رسمیت شناختن حکومت طالبان نیستند. در این شرایط هم طالبان فعلاً اولویت خود را روی رقبای آنها یعنی چین، روسیه و ایران گذاشته است تا در آینده ببیند وضعیت مناسبات اروپایی و آمریکایی با طالبان به کجا خواهد رسید؟! اما در عین حال به نظر میرسد اروپا و آمریکا به رسمیت شناختن طالبان و تعامل با این گروه را منوط به وضعیت آزادی رسانه ها، احزاب، زنان و مسائل این چنینی کرده است. بنابراین آینده مناسبات طالبان با اروپا و آمریکا و در کل بلوک غرب در گرو آن است که این گروه باید در صحنه عمل نشان دهد در قبال تشکیل حکومت فراگیر ملی، آزادی رسانه، آزادی حقوق زنان، فعالیت احزاب و جریان ها چه رفتار، اقدام و نگاهی خواهد داشت، ولی چون احتمالاً طالبان ذیل نگاه سنتی و راهبردی خود، فضای داخلی را در سایه تثبیت قدرت و تشکیل حکومت توتالیتر و میلیتاری به شدت خواهد بست، نهایتاً طالبان به کشورهایی چون چین و روسیه امید خواهد دارد، هم چنانی که در همین روزها مسکو، پکن و بازیگران نظیر انها روابط خوبی را با طالبان آغاز کرده اند.
Friday, 22 November , 2024