شیخ محمد خیابانی و قیامی که به نام وی در تاریخ ثبت شده در هالهای از ابهام و شبهه و انتقاد فرورفته است. پژوهشگران و مورخین، هر یک به اقتضای وابستگیهای فکری و سیاسی خویش، تفسیر و تعبیری از شخصیت خیابانی و قیام وی ارائه کردهاند. برخی، مانند احمد کسروی، خیابانی را به مثابه یک […]
شیخ محمد خیابانی و قیامی که به نام وی در تاریخ ثبت شده در هالهای از ابهام و شبهه و انتقاد فرورفته است. پژوهشگران و مورخین، هر یک به اقتضای وابستگیهای فکری و سیاسی خویش، تفسیر و تعبیری از شخصیت خیابانی و قیام وی ارائه کردهاند. برخی، مانند احمد کسروی، خیابانی را به مثابه یک دیکتاتور مستبد تصویر میکنند. عدهای خیابانی را کمونیست و به تبع آن، حرکت اعتراضی او را کمونیستی میخوانند و بعضی معتقدند خیابانی شخصی جداییطلب و قیام وی حرکتی مرکزگریز و جمهوریخواهانه بوده است. گروهی نیز با تکیه بر شخصیت روحانی شیخ محمد خیابانی و مبارزات ضداستعماری و ضداستبدادی وی، چهره دیگری از او ترسیم میکنند. لذا برای شناخت بهتر شخصیت شیخ محمد خیابانی و مهمتر از آن، ماهیت قیام وی، بازخوانی جنبشی که وی رهبری آن را به عهده داشت ضروری به نظر میرسد.
شیخ محمد خیابانی، پسر حاج عبدالحمید، از بازرگانان خامنه تبریز، در سال 1297هـ.ق دیده به جهان گشود. در جوانی، هم در کار تجارت به پدر کمک میکرد و هم در جلسات دروس قدیمه شرکت میجست. تحصیلاتش به حدی رسید که ضمن اینکه پیشنمازی یکی از مساجد تبریز را به عهده داشت، به تدریس در مدرسه طالبیه نیز پرداخت. او پس از کودتای محمدعلیشاه و دوران استبداد صغیر، به مشروطهخواهان تبریز پیوست و با سقوط شاه، به عنوان نماینده مردم تبریز، در مجلس دوم برگزیده شد. در مجلس در جناح دموکرات قرار گرفت. در جریان اولتیماتوم روس به ایران، در آذر 1290، با ایراد نطقهای شدیداللحنی، در مخالفت با آن، نقش برجستهای ایفا کرد. با پذیرش اولتیماتوم از سوی دولت ایران و بسته شدن مجلس، به مشهد و سپس به قفقاز رفت، ولی چندی بعد به وساطت امام جمعه، والی غیرقانونی تبریز، صمدخان شجاعالدوله، که روسها پس از اشغال این شهر او را تعیین کرده بودند، به او اجازه داد تا به تبریز بازگردد.
پس از چندی، حجرهای در بازار تبریز باز کرد که آزادیخواهان به بهانه دادوستد به آنجا رفتوآمد میکردند و در مورد اوضاع کشور با وی گفتوگو میکردند. او با این اقدامات و به واسطه فراست و تیزهوشیاش، گروهی را مرید خود گردانیده بود که او را به پیشوایی خود برگزیده بودند و از فرمان و سخن او سرپیچی نداشتند.
با وقوع انقلاب 1917 روسیه، که منجر به خروج نیروهای روسیه از تبریز شد، زمینه برای ازسرگیری فعالیتهای حزب دموکرات مهیا شد. خیابانی، به واسطه نفوذی که به دست آورده بود، رهبری این حزب را در دست گرفت و در اندک زمانی، با هوش سرشار و خردمندی خود، از فرصتها استفاده کرد و نفوذ فوقالعادهای در شهر به دست آورد.
پس از مدتی، با اشغال تبریز توسط نیروهای عثمانی، خیابانی به همراه یکی دیگر از رهبران حزب دموکرات (نوبری) به ارومیه تبعید شد. او با بیرون رفتن قوای عثمانی از خاک ایران، در آبان 1297شمسی از تبعید رهایی یافت و به تبریز بازگشت. پیش از بازگشت خیابانی به تبریز، دموکراتها شروع به تجدید سازمان حزب و فعالیتهای خویش کرده و از شیوهی رهبری وی انتقاد کرده بودند؛ اما خیابانی به واسطه نفوذ خویش و روابط حسنهای که با والی تبریز داشت و نیز فعالیتهای بیشتر و سازماندهی بهتر پیروانش، مجدداً رهبری حزب را به دست گرفت و قیام خود را آغاز کرد.
درباره چگونگی آغاز قیام خیابانی و ریشههای آن روایتهای گوناگونی وجود دارد، اما آنچه از منابع معتبر برمیآید نشان از این دارد که این قیام به هیچوجه ناگهانی و بدون مقدمه شکل نگرفته و زمینههای آن از مدتها قبل مهیا بوده است. شیخ محمد خیابانی، با اقداماتی که انجام داده و نفوذی که به دست آورده بود، خود را برای برپایی چنین قیامی آماده کرده بود.
به هر تقدیر، در غروب روز سهشنبه 17 فروردین 1298 با اجتماع یاران خیابانی در دفتر روزنامه تجدد (ارگان حزب دموکرات) و سپس حرکت به سمت شهربانی و آزاد کردن فردی به نام میرزا باقر، که به اتهام همکاری با بلشویکها دستگیر شده بود، قیام رسماً آغاز شد. فردای آن روز عده زیادی به ساختمان تجدد آمدند و به خیابانی پیوستند. مدرسه متوسطه تعطیل شد، شاگردان به سمت بازار راه افتادند و بازار نیز بسته شد. خیابانی به سربازها و ژاندارمها پیغام فرستاد و از آنها خواست تا برای گرفتن حقوق معوقه خود به ساختمان تجدد بیایند. علاوه بر آنها، آژانها نیز علیه ماژور بیورلینگ (سرشهربانی سوئدی تبریز) شوریدند و دستهدسته به سوی خیابانی شتافتند. با پیوستن ژاندارمها و آژانها به خیابانی، طرفداران وی به شهربانی حمله کردند و بیورلینگ و همراهانش را بیرون انداختند. بدین ترتیب، در روز دوم قیام، اداره شهر به دست خیابانی افتاد.
شیخ محمد خیابانی نام آذربایجان را برای انفکاک آذربایجان از سرزمین اصلی تغییر نداد. وی این اقدام را انجام داد تا آذربایجان ایران از آذربایجان شوروی تمیز داده شود. وی با این کار به ادعاها و برنامههای مقامات آذربایجان شوروی پاسخ گفت و نشان داد که آذربایجان ایران مستقل از آذربایجان شوروی است.
خیابانی، روز پنجشنبه، 19 فروردینماه 1299شمسی، بیانیهای منتشر کرد و اهداف و مواضع خود را که «حفظ استقلال مملکت، تامین آتیه و تحکیم مواد قانون اساسی» بود بیان کرد. همچنین، در این بیانیه آمده بود که قیامکنندگان در اعتراض «به یک سلسله اقدامات ضدمشروطیت حکومات محلی» قیام کردهاند و از مقامات محلی انتظار دارند «رژیم آزادانه» آنها را محترم شمارند و تصمیماتشان را صادقانه به اجرا درآورند. خیابانی، به صورت خلاصه، برنامه خود را «برقرار داشتن آسایش عمومی و از قوه به فعل درآوردن مشروطیت» اعلام کرد. این اعلامیه به زبان فارسی و فرانسه در شهر منتشر شد و به کنسولگریها نیز فرستاده شد.
سرعت گسترش قیام و پیشرفت کار آن، به علت مشکلات عدیده دولت مرکزی و وجود زمینه قیام در تبریز، بسیار قابل ملاحظه بود. شیخ محمد خیابانی، با موفقیت اولیه قیام و با مسلط شدن بر امور شهر، دست به کار «اصلاحات» شد، روسای ادارات را تغییر داد، مخالفین را از شهر بیرون کرد، سررشته امور شهر تبریز را به دست گرفت و حتی به امور دیگر شهرها و ولایات آذربایجان نیز پرداخت.
اما قیام با همان سرعتی که شکل گرفته بود از هم پاشید. توضیح اینکه در تیرماه 1299، احمدشاه پس از بازگشت از سفر اروپا، وثوقالدوله را برکنار و مشیرالدوله را مامور تشکیل کابینه کرد. مشیرالدوله، که خود از آزادیخواهان و مشروطهطلبان بود، ابتدا سعی کرد به صورت مسالمتآمیز غائله خیابانی را خاتمه دهد. با این روند، مشیرالدوله حاجی مخبرالسلطنه هدایت را به عنوان والی جدید تبریز انتخاب و روانه تبریز کرد.
مخبرالسلطنه، که از هممسلکان دموکرات خیابانی بود، خواستار دیدار خیابانی برای مذاکره شد؛ اما خیابانی برای او پیغام فرستاد که «از شهر بیرون رو یا بیرونت میکنند.» مخبرالسلطنه از شهر بیرون آمد و به قزاقخانه رفت. شبانه طرح جنگ با قیامیان را ریخت و روز بعد، با درگیری مختصری، قزاقها موفق شدند طرفداران خیابانی را شکست دهند و شهر به دست قزاقان درنوریده شد. خیابانی به خانه شیخ حسن میانجی پناهند شد و در زیرزمین خانه نامبرده موضع گرفت.
میزبان چندین بار از خیابانی میخواهد که اجازه دهد نزد مخبرالسلطنه برود و برای او تامین بگیرد، اما شیخ محمد خیابانی پاسخ میدهد: «من کشته شدن را به تسلیم ترجیح میدهم، من پیش دشمن زانو بر زمین نمیزنم.» در چنین وضعیتی، قزاقها به خانهای که خیابانی در آن سنگر گرفته بود هجوم آوردند و در این درگیری، شیخ محمد خیابانی، رهبر قیام، کشته شد. بدین ترتیب، قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز به پایان رسید.
انگیزهها و اهداف شیخ محمد خیابانی از قیام
آنچه در مورد قیام خیابانی حائز اهمیت است به علل، انگیزهها و اهداف قیام مربوط میشود. از این رو، انگیزهها و علل قیامکنندگان مورد بررسی قرار خواهد گرفت. واقعیت این است که در جریان قیام شیخ محمد خیابانی، انگیزهها و برنامه قیام تا پایان کار مبهم ماند و شاید فرصت تشریح و تبیین نیافت. در این رابطه، باید اشاره کرد تنها اعلامیه عمومی که توسط قیامکنندگان، پس از به دست گرفتن اداره شهر تبریز منتشر شد و بیانگر خواستهها و مواضع آنان بود، لحنی مبهم و کلی دارد. در این اعلامیه تنها آمده است که آنان در اعتراض به «یک سلسله اقدامات ضدمشروطیت حکومت محلی» قیام کردهاند و از مقامات حکومت انتظار دارند «رژیم آزادانه» آنها را محترم شمارند و تصمیماتشان را صادقانه به اجرا درآورند.
در ادامه، اظهار داشتهاند که «آزادیخواهان از کیفیت فوقالعاده باریک وضعیت حاضره» آگاهند و مصمماند تا «نظم و آسایش را به هر وسیله که باشد برقرار دارند.» آنان برنامه خود را در 2 کلمه چنین خلاصه میکنند: «برقرار داشتن آسایش عمومی و از قوه به فعل آوردن رژیم مشروطیت» زمانی هم که در مورد اهداف قیام از آنان سوال میشد، میگفتند «مرام بلندی داریم که هنوز زمان آشکار کردن آن نرسیده است.»
خیابانی هم به عنوان رهبر قیام، در یکی از نخستین نطقهای خود، پس از قیام گفت که اهداف جنبش را، مانند هدفهایی که یک ارتش در هنگام جنگ دارد، نباید به دشمنان نشان داد. او در جایی دیگر نیز گفته است: «دشمن را باید در تاریکی نگه داشت و باید طوری کارها را پیش برد که دشمن از نقشه و تاکتیک طرف مقابل خود نتواند خبردار شود.» در سخنرانیهای خیابانی، بیش از همه، بر اهمیت عزم، عمل، وحدت، نظم، انضباط و آزادی تاکید شده است.
همانگونه که از اظهارات رهبر قیام برمیآید، نوعی کلیگویی و ابهام در جریان قیام خیابانی مشهود است. با این حال، کلیگوییها و ابهامات موجود نمیتواند مجوزی باشد برای اینکه شیخ محمد خیابانی و یاران او را جداییطلب یا کمونیست بخوانیم؛ چرا که خیابانی هیچجا و به هیچوجه از جدایی سخنی به میان نیاورد؛ بلکه وی در یکی از نطقهای خود، که مشخصاً ضد فرقهبازی و هرجومرج ایراد کرد، از وحدت سخن گفت و از اینکه باید «یکصدا» عمل کرد.
وی در سخنان خود تاکید کرده است: «ما میگوییم در آزادیستان، در سراسر ایران، فقط یک رای، فقط یکصدا موجود باشد تا این صدای واحد، رژیم مملکت را تعیین و ابلاغ نماید.» خیابانی حتی با آگاهی از برپا شدن قیام جنگل به دست میرزا کوچکخان، سعی کرد با او ارتباط برقرار کند. به همین دلیل، حاجی آخوند نامی را برای ایجاد ارتباط با میرزا کوچکخان به گیلان اعزام کرد، اما فرستاده وی در بازگشت به علت بیماری درگذشت و از آن طرف، جنگلیها نیز به علت گرفتاریهای فراوان دنباله کار را نگرفتند.
در خصوص گرایش وی به شوروی و اینکه برخی مانند ایوانف روسی از شیخ محمد خیابانی تصویر یک بلشویک را القا میکنند، واقعیت این است که خیابانی نهتنها هیچ گرایشی به کمونیسم و بلشویسم نداشت، بلکه با افرادی که در هنگام قیام وی در تبریز مرام کمونیستی داشتند به شدت مخالفت میکرد.
احمد کسروی در این باره مینویسد: «چون کنسول میکوشید که گروهی را با خود همدست گرداند و افزار جنگ به آنان دهد که یک روزی به شهر درآیند و آشوبی به نام کمونیستی پدید آورند… از این رو، خیابانی در اندیشه از میان برداشتن او میبود… کسانی که به نام کمونیستی با کنسولخانه به هم بستگی میداشتند کمکم دلیر گردیده، برای خیزش در جلوی خیابانی آماده میگردیدند… برخی از آنان به کنسولگری پناهنده شده و در آنجا نوشتههایی به زیان خیابانی مینوشتند و در شهر میپراکندند.»
علاوه بر این، سخنان شیخ محمد خیابانی و مسلک وی مملو از گفتارها و کردارهای اخلاقی و دینی است. بدیهی است از هیچ کمونیستی رفتار و گفتار اخلاقی و دینی پذیرفته نیست.
مورد دیگری که در جریان قیام شیخ محمد خیابانی موجب برخی اظهارنظرهای مخالف شده و باعث شده است گروهی بر این تلقی نائل شوند که خیابانی درصدد تشکیل دولتی خارج از لوای حاکمیت مرکزی بوده، ماجرایی است که طی آن سروصدایی در تبریز ایجاد شد و شخصی به نام حاجی سیفالعلما عدهای را اطراف خود جمع کرد و شروع به سر دادن شعارهایی مبنی بر جمهوریخواهی کرد.
بخشی از شبهات در مورد قیام، ناشی از سخنان ابهامآمیز قیامکنندگان است؛ آنچنان که وقتی در مورد اهداف قیام از آنان سوال میشد، میگفتند: «مرام بلندی داریم که هنوز زمان آشکار کردن آن نرسیده است.» خیابانی هم به عنوان رهبر قیام، در یکی از نخستین نطقهای خود پس از قیام، گفت: «اهداف جنبش را مانند هدفهایی که یک ارتش در هنگام جنگ دارد نباید به دشمنان نشان داد.»
این گروه، که پرچمی سرخ به دست داشتند، در خیابانهای شهر میگشتند و شعار «زنده باد جمهوریت» سر میدادند؛ اما نه خیابانی و نه کسی از طرفداران و اطرافیان وی به آنها توجهی نکرد و هیچ حمایتی از آنان صورت نگرفت. حتی شیخ محمد خیابانی در گفتوگو با میجر ادموندز، نماینده انگلیس، ضمن تصدیق این قضیه که در روز هفتم (آوریل) فریادهایی به نفع جمهوریخواهی و شعارهای «مرگ بر انگلیس» و «مرگ بر وثوقالدوله» سر داده شده است، تصریح کرد: «در بحبوحه قیامهای مردمی، همواره عناصری هستند که درک درستی از قیام ندارند و دست به چنین کارهایی میزنند، ما اعلام کردهایم که چنین تحرکاتی به شدت سرکوب خواهد شد.» بنابراین، رخداد مذکور را باید از حواشی قیام شیخ محمد خیابانی دانست؛ واقعهای که یک جریان موازی بود و نه تنها از سوی رهبر قیام طراحی نشده بود، بلکه به هیچ وجه مورد حمایت وی قرار نگرفت.
از جمله اتهاماتی که برخی به شیخ محمد خیابانی و قیام وی نسبت میدهند تلاش وی برای جداسازی آذربایجان از ایران است. استدلال این گروه بر این مبنا استوار شده است که خیابانی نام آذربایجان را به آزادیستان تغییر داد. قسمتی از استدلال مذکور صحیح است. توضیح اینکه شیخ محمد خیابانی اقدام به تغییر نام آذربایجان به آزادیستان کرد و همان گونه که اشاره شد، بارها در نطقهایش نام آزادیستان را به جای آذربایجان به کار برد؛ اما واقعیت این است که قسمت دیگر استدلال منتقدین خیابانی، که استفاده از نام آزادیستان به جای آذربایجان را به معنای جداییطلبی وی میدانند، نه تنها به هیچ وجه صحت ندارد، بلکه حقیقت ماجرا کاملاً عکس این است. شیخ محمد خیابانی نام آذربایجان را برای انفکاک آذربایجان از سرزمین اصلی تغییر نداد. وی این اقدام را انجام داد تا آذربایجان ایران از آذربایجان شوروی تمیز داده شود. وی با این کار به ادعاها و برنامههای مقامات آذربایجان شوروی پاسخ گفت و نشان داد که آذربایجان ایران مستقل از آذربایجان شوروی است.
Wednesday, 5 February , 2025